چکیده:
جواز نقل به معنا مورد اجماع علمای شیعه است، اما در کمّ و کیف آن اختلافاتی وجود دارد که این اختلاف در دهههای اخیر بیشتر شده است. برخی از معاصران، اهتمام فراوانی به الفاظ امام(ع) نشان میدهند و معتقدند که الفاظ او قابل مقایسه با الفاظ اصحاب نیست. از این رو، اصحاب تنها در صورت اضطرار اقدام به نقل به معنا میکردند. پس اصل در روایات موجود، نقل به لفظ است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. این نظریه نتیجه گسترش دقتهای ادبی و عقلی در حوزه برداشت متون دینی است.
نویسنده بر این باور است که دقتهای ادبی و عقلی در حوزه برداشت از متون دینی، جایز نیست. ائمه(ع) با ادبیات متعارف مردم سخن میگفتند و نقل به معنا در میان اصحاب شایع بود و ائمه(ع) نیز آن را تقریر کردند. گذشته از این، ضعف امکان نقل عین الفاظ امام(ع)، اجمالی از دلایل قول مختار است.
نویسنده در پی آن است که اثبات کند اکثر روایات موجود انعکاس عین الفاظ امام(ع) نیست، بلکه الفاظ اصحاب است که مقصود ائمه(ع) را در خود جای دادهاند.
هدف دیگر نویسنده، عرضه بسته کامل مسائل نقل به معناست; مانند ادله موافقان و مخالفان، شرایط نقل به معنا، نقل به معنا در عصر بعد از تدوین، دعا و... .
این مقاله از سه بخش تشکیل یافته است که بخش اول به ادله موافقان و مخالفان و شرایط آن، و در بخش دوم به استثنائات ادله جواز نقل به معنا و بخش سوم به آثار و لوازم آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین لازمه انتقال کامل مقصود امام(ع)، بدان معنا نیست که حتما تمام کلام او را نقل بکند، بلکه نقل تنها بخشی از مقصود متکلم و نسبت دادن آن به وی، جایز است، به شرط اینکه ارتباط بخشهای مختلف معنا به گونهای نباشد که جدا کردن آنها منجر به بد فهمی در مقصود امام(ع) شود; مثلا اگر امام(ع) پنج چیز را با هم شرط عملی میداند، با هم بیان فرماید و راوی بدون توجه به این نکته، آنها را تک تک و جدا جدا ذکر کند و در نتیجه این توهم در ذهن مخاطب شکل بگیرد که اگر هر پنج مورد با هم شرط بودهاند، چرا امام(ع) همه آنها را با هم نگفته و جدا جدا ذکر کرده است و از این نکته به تخییر در شرایط منتقل شود; یعنی چنین بفهمد که چون از نظر امام(ع) عمل فلانی با هر کدام از این شرایط محقق میشود، آنها را تک تک و جدا جدا آورده است.
اگر مقصود وی از »علم من جانب الشارع« قرائنی باشد که شارع در تفسیر کلام خود بدانها استناد میکند و آن قرائن نیز در کنار کلام باشد، این سخن صحیح است، اما اگر مقصود از قرائن، آیات و روایات و عرضه حدیث بر احادیث و آیات دیگر باشد، اگر چه روش درستی است، اما از حدود نقل به معنا خارج و به حوزه اجتهاد وارد میشود; زیرا مطابق با فرمایش شیخ انصاری(قده)77 و گفته غزالی78 و ادلهای که گذشت، فهم راوی بساطت خود را از دست میدهد و استدلالی میگردد که ممکن است نظر افراد در آن دستخوش تغییر و تفاوت شود; یعنی اگر راوی همان روایت متشابه را به همان صورت نقل میکرد، ما در عرضه بر آیات و روایات، چیزی غیر از فهم راوی را میفهمیدیم."