چکیده:
محور اصلی این نوشتار آن است که انسان متجدد جهت تغییر جهان پیرامون خود،به الگو قرار دادن علوم تجربی رو آورد و ازآنرو که در علوم تجربی تعبد وجود ندارد، انسانمدرن با تعبد میانهای ندارد. سپس پاسخ این پرسش مطرح میشود که چگونه انسان مدرن ازسویی تعبد را نامقبول میشمارد و از سویی دیگر به جهت الزامات پیشرفت علوم، رجوع بهمتخصص را ضروری میداند.
خلاصه ماشینی:
نگاه ویژه انسان سنتی، انسان مدرن و مسئله تعبد مصطفی ملکیان آیین، ش 17 و 18، آذر و دی 1387 محور اصلی این نوشتار آن است که انسان متجدد جهت تغییر جهان پیرامون خود،به الگو قرار دادن علوم تجربی رو آورد و ازآنرو که در علوم تجربی تعبد وجود ندارد، انسانمدرن با تعبد میانهای ندارد.
طریق دوم آن است که گاهی به عالم علمی رجوع میکنیم، اما نه به دلیل اینکه عرفعالمان آن علم تأییدش میکنند، بلکه به این دلیل که در مقام عمل، در گذشته، هر چه بر اساسعلمش عمل کرده، عمل موفقیتآمیزی بوده است؛ یعنی در واقع میخواهیم توفیق اینشخص را در مقام عمل، در گذشته دیگران تجربه کنیم.
نکته دیگری که باید در مورد تعبد مورد مداقه قرار گیرد، این است که کسانی گفتهاند کهبرای تعبدی که میورزیم، دلیل داریم و بنابراین، تعبد ما مدلل است، اما اگر واقعا تعبد همراهبا دلیل باشد، نباید آن را تعبد دانست.
انسان مدرن از علم تجربی یکایدئولوژی همهجانبه برای خود ساخته و سعی میکند همه ساحتهای وجودی خود را باآن تنظیم کند، اما جای این پرسش اساسی هست که چه دلیلی بر این کار وجود دارد.
حال اگر کسی بخواهد با تکیه بر روش علوم تجربی به نقد تعبددر همه حوزهها بنشیند، به نظر نمیرسد کار درستی انجام داده باشد؛ زیرا اگر تعبد درحوزهای صورت پذیرد که در دسترس حواس بشری است، جایی برای نقد تعبد بر پایهروش تجربی وجود دارد.