خلاصه ماشینی:
"مجموعه شعرهایش عبارتند از: - خونریزی 1974 - نگاه تازه پرنده 1979 - کتاب مرده 1983 - تمام شعرهایش 1995 شعرهای عاشق 1 میتوانی دستهایت را دراز کنی؟ آسمان ایستاده است و ابرها یخ زدهاند.
3 خنده تو در درختزارها مانند آبی است که ناگهان با راکی مخلوط میشود عشقمان ته گودال خلوتی سرخ میشود ببین لالاییهای طیب بر دوش گورستان تازه متولد شدهای را بلند میکنند در میدانهای به تاراجرفته شهر بگذار آن قلب شجاع در دستهایم بتپد دیگر راکیای که مینوشیم و گلولهای که میخوریم، جدا نمیشوند.
- گلها به هلهله برخاستند 1988 - عقلم نمیرسد 1989 - متجاوز 1992 - جسیکا خورشید 1995 داستان یک سودا تو آخرش را میدانستی فکر میکنم باید از اول خواند این رفتار شبیه شعر موقع ناپدیدشدن در کمان لالایی نوحهخوانی است ببین آخر صف مینشینم دستم را به سینهام فشار میدهم در حالی که به دردهایم احترام میگذارم در مصراعها در جملهها قطرهقطره خونریزی میکنم در کنارههای زمانی که تاریخش معلوم نیست دریاچه خون جمع میشود."