خلاصه ماشینی:
"او بود که برای نخستین بار در میان صدها قصه و داستان عامیانه مرا با نام بزرگ حافظ آشنا ساخت و چه زود این رند عافیتسوز و این اندیشمند سترگ عالم بشری و گشاینده رازهای هستی، آرامش روحی و آسایش فکری و عوالم بیغمی و بیخیالی را از من گرفت و در عنفوان جوانی از خامیم به پختگی و در میانه راه به سوختنم کشاند.
در این بهشت زمینی که صنع و کمال سرمدی،هزار آوای عاشق را بر شاخهای درختان به رقص و غزلخوانی و نغمهسرایی کشانده بود،سطری از کتاب عشق و زیبائیشناسی سعدی را فراگرفتم و از زبان او در آن فضای دلکش ملکوتی خواندم که: این هنوز اول دنیای جهانافروز است باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار2 شاخها دختر دوشیزه باغند ولی باش تا حامله گردند به انواع ثمار *** حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر بسر نکوفته باشد در سرائی را با سعدی در ایام جوانی دائما دمساز بودم و در آن روزگاران دهها غزل عاشقانه او را به خاطر سپرده بودم."