خلاصه ماشینی:
"محمد علی کاتوزیان چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند حافظ علم اقتصاد بر سر دوراهی1 1 از هنگامیکه بشر فعالیتهای خود را در چارچوب اجتماع نظم و سازمان داد مسائل اقتصادی بعنوان مسائلی که در یک قالب اجتماعی تجلی میکنند،پیوسته گریبانگیر او بوده است.
درست است که آدام اسمیت،با فرض اینکه افراد در حین گسترش منافع شخصی خود به منافع دیگران زیانی نمیرسانند،تلویحا اجتماع بشری را متجانس میدانست؛لیکن،در عین حال عقیده داشت که این امر بدون وجود«همدردی اجتماعی»1ممکن نمیتواند بود:در غیر اینصورت چگونه امکان داشت که بسط منافع شخصی از جانب تمامی آحاد اجتماع سبب برهم خوردن نظم اجتماعی نگردد:همان حالتی که توماس کارلایل (Thomas Carlyle) آن را«آنارشی باضافه قانون»نامید-حالتی که بیشباهت به تعریف توماس هابز از«حالت طبیعی»نیست.
با این وصف چنین بنظر میآید که گاهگاه بعضی از آنان این حقیقت را فراموش میکنند،و باین ترتیب بایستی از هواداران کنت متشکر بود که با انتقاد خود ما را یادآور شدهاند که حقیقت اصول اقتصاد متکی به شرایط پیچیده اجتماعی است...
زیرا چنانکه دیدیم انتقاد آنان عینا این بود که استنتاجات علم اقتصاد صحیح است ولی تنها به یک مرحله از توسعه بشری مربوط میشود و در نتیجه در ابعاد زمان و مکان قابل تعمیم نیست.
بدون اینکه خواسته باشم با وارد شدن در جزئیات سبب اطناب کلام گردم بنظر من علم اقتصاد عبارتست از: بررسی فعالیتهای انسان در همکاری با انسانهای دیگر برای بکار بردن منابع نهائی و پایانپذیر در تولید کالاها و خدمات، و در رقابت با انسانهای دیگر برای توزیع حاصل تولید که تنها به نسبت آرزوها و امیالی که در چارچوب یک سازمان اجتماعی ویژه تعیین میگردد کمیاب است."