خلاصه ماشینی:
"ما در این بخش که به آرای آیت الله آملی میپردازیم،بجاست نرات ایشان در این باب را هم مورد توجه قرار دهیم به طور کلی اما همانگونه که تاکنون مشخص است،نظرات آیت الله آملی با نظرات امام(ره)در باب ولایت فقیه اشتراکات و انطباقات قابل توجهی دارد و اساسا بسط یافته همان مباحث است.
ایشان اما در باب حدود اختیارات ولی فقیه و قانون اساسی نظراتی (به تصویر صفحه مراجعه شود) آیت الله مجتبی تهرانی معتقدند که در زمان غیبت اوصیا نظام حکومتی با زمان خود آنها فرق نمیکرد و نظام دیگری از ناحیه مکاتب الهی به بشر عرضه نشده است بلکه همان حرکت و نظام استمرار دارد اما شخص برای آنکه بخواهد به جای معصوم قرار گیرد و در زمان غیبت او عهدهدار امور باشد.
آیت الله آملی در این باب عمدتا عقلی-کلامی به این بحث مینگرند تا نقلی؛یعنی آنچنان که در مکتوب اصلی خود-یعنی ولایت فقیه،ولایت،عدالت و فقاهت-بخشی را به ارائه ادله نقلی در باب ولایت فقیه پرداختهاند،در باب ولایت چنین رویکردی را ندارند و در عین حال نگاهشان به مبانی عقلی-کلامیای است که در اصول قانون اساسی در باب ولایت فقیه آمده است.
در این باب به استدلال دیگری از ایشان نظری میافکنیم؛«مقصود از«ولایت مطلقه»ولایت مطلقه در اجرای احکام اسلام است؛یعنی اولا ولایت مطلقه فقیه و حاکم اسلامی،محدود به حیطه اجراست نه اینکه بتواند احکام اسلام را تغییر دهد و ثانیا در مقام اجرا هم مطلق به این معنا نیست که هرگونه میل داشت احکام را اجراکند؛بلکه اجرای احکام اسلامی هم باید توسط راهکارهایی که خود شرع مقدس و عقل ناب و خالص بیان کردهاند،صورت گیرد»4."