خلاصه ماشینی:
از جنبههای درویشی و سلسلهبازیهای قضیه و مسألهء قطبهای رسمی اگر چشم بپوشیم،نفس مسألهء ولایت و انسان کامل یا ظهورات حقیقت محمدیه در تاریخ خود موضوع جالبی است که باید تأثیر آن را در آثار ادبی فارسی جستجو کرد: رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت46(حافظ) در غزلیات شمس،آنجا که انسان بطور مطلق و گاه در جامهء شمس تبریزی، مورد ستایش قرار میگیرد باید به این نکته توجه داشت که انسان به اعتبار مظهریت اسماء و صفات الاهی است که مورد ستایش است،نه فرد معینی از افراد بطور خصوصی و شمس تبریزی نمایشگر کسی است که بار امانت عشق را در زمین حمل کرده است، باری که آسمانها از کشیدن آن سرباز زدند: چون امانتهای حق را آسمان طاقت نداشت شمس تبریزی چهگونه گستریدش در زمین56 و پیش از این یادآور شدیم که مولانا انسان را بهگونهء جنینی میبیند که در شکم هستی است و باید سرانجام متولد شود و آن تولد در شمس تبریز(-انسان- کامل)جلوه میکند و مناسب سخن عیسی است که«لن یلج ملکوت السموات- من لم یولد مرتین66»[آنکس که به تولدی دیگر نرسد،از ملکوت آسمانها محروم است]: ای آنکه بزدایت چو در مرگ رسیدید این زادن ثانی است بزایید بزایید.
مرحوم دکتر عفیفی توضیح بسیار خوبی داده که چگونه محیی الدین ذات و جوه روجود را که حق است در برابر تمام عالم که اعراضاند قرار داده -------------- و از همینجا به نظریهء وحدت وجود خود رسیده است رجوع شود به جلد دوم فصوص(حواشی دکتر عفیفی،ص 151 به بعد)و در تقریر بیشتر این مسأله که از غزلیات شمس نمونه آوردیم این ابیات را از مثنوی معنوی بخوانید: هر نفس نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا عمر،همچون جوی،نونو میرسد مستمری مینماید در جسد آن زتیزی مستمر شکل آمدهست چون شررکش تیز جنبانی بدست شاخ آتش را بجنبانی بساز در نظر آتش انگیزی صنع (مثنوی معنوی 17 دفتر اول چاپ نیکلسون).