خلاصه ماشینی:
"پس،هرکس تا جایی که قادر است،مطابق میلش زندگی میکند و باقی خواستههایش را در خیال پی میگیرد؛و خیال،عرصهی شکلگیری هنر است.
و تخیل،خود از طیفی رنگارنگ تشکیل میشود:تخیلات ابتدایی که هنر ابتدایی را باعث میشود و پاسخگوی نیازهای روحی و ذهنی ابتدایی است و تخیل فرهیخته، که به نیازهای تفکر فرهیخته پاسخ میدهد.
شعر حافظ و فروغ و سعدی و سپهری و شاملو و فردوسی و مولوی است که به سبب تخیل فرهیخته و عرصهی وسیع تأملات،به نیازهای طیف گستردهای-از شاطر عباس صبوحیها گرفته تا خاقانی و حافظ-پاسخ مثبت میدهد.
علت این است که علم به پرسشهای روز،به پرسش تاریخ پاسخ میدهد و هنر به پرسش هستی.
چون زندگی هیچ کس مطابق میلش نیست،و هنر به نابودهها پاسخ میدهد و جاهای خالی زندگی را پر میکند،و شعر(که حفظ میشود و با خوانندهاش همراه میشود تا از بر بخواند)،شاید با موسیقی یا بعد از موسیقی،خودمانیترین هنرهاست؛ پس نزدیکترین هنرها با ماست."