خلاصه ماشینی:
"این جرقهها در پایان آتشی میگیرند که تا حدی روشنگر یک راه است: -ایجاد تناسباتی با تکرار تغییر شکلیافتهی برخی عبارات در یک قطعه -مرور خود شاعر در اشعار یا تپش تداوم خود با خاطرنشان کردن نشانهها -بازیهای کلامی زیبا اما این راه در شعر تمیمی به بیراهه میرود؛مرور«خود»جایش را به تکرار خود میدهد.
بازیهای کلامی زیبای استاد،در شعر شاگرد با تقلیدی ناشیانه تبدیل به بازی با کلمات میشود،اما«تکرار خود» حکایت از آن دارد که شاعر در دل از کار خود راضی است و توصیهی نیما را در مقدمهاش بر کتاب شاهرودی -که خوانده و به دیگران هم توصیه میکند-خود،نادیده گرفته است: «رضایتمندی شما از کارتان،چاشنی زهر برای هنر شماست و هنرمند را در کارش ایست میدهد.
اما فقدان تجربههای درون حسی و مجرب فرض کردن خود در برخورد با اشیا و اطراف،منجر به این میشود که حرفهای شاعر به جای ریشه دواندن،آوندوار سطحیات را از خود آویزان کنند."