چکیده:
حبسیه به قصیدهای اطلاق میگردد که شاعر آن را در وصف وضعیت زندان و زندانی سروده باشد و از خلال این سروده،به وصف ظاهری(برونی)زندان و آنچه که در آن وجود دارد(در و دیوار،غل و زنجیر،زندانیان،زندانبان و...)بپردازد. افزون بر این اوصاف ظاهری،ظاهر از حالات درونی خود نیز در حبسیه ابیاتی را میآورد و در آن،از بیگناهی خود،جدایی از خویشان و نزدیکان،شب زندان،توسل جستن به دیگران برای رهایی و...سخن میگوید. در این میان،شعر فارسی و عربی با توجه به پیشینهء فرهنگی،اجتماعی،سیاسی و دینی مشترک،در این زمینه(حبسیهسرایی)مضامین و موضوعات مشترکی دارند که نشان از آمیختگی و نزدیکی این دو زبان و اثرپذیری آنها از یکدیگر است.
خلاصه ماشینی:
") اما همبندیان اخوان ثالث،همه آسوده و بیغم،به خواب رفتهاند و شاعر، تاریکی شب را علت بیخوابی خود میداند: همه خوابیدهاند،آسوده و بیغم، و من خوابم نمیآید نمیگیرد دلم آرام درین تاریک بیروزن (اخوان ثالث 0731:95) عباس العقاد نیز میگوید که 9 ماه جنینوار در زندان گرفتار بودم و اینک در میدان جاودانگی پا به دنیا مینهم و تاریکی شب زندان هیچگاه نتوانست عزم و ارادهام را سست کند،زیرا هر شبی را که فرا رسد،نمیتوان زمان مناسبی برای خفتن پنداشت: کنت جنین السجن تسعة أشهر فها أنذا فی ساحة الخلد أولد و ما اقعدت لی ظلمة السجن عزمة فما کل لیل حین یغشاک مرقد (العقاد،بیتا،ج 2:392) نتیجه حبسیهسرایی از موضوعات شعری است که از دیرباز در شعر فارسی و عربی شناخته شده است،البته این شناخت در طی دورههای گوناگون متفاوت بوده است،ولی با توجه به مشترکات فراوان میان زبان عربی و فارسی،مضامین مشترکی را در این نوع از شعر مشاهده میکنیم که به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد: 1-شاعران حبسیهسرا گروهی از مردم بودند که هیچگاه ارتباط خود را با مردم و جامعه قطع نمیکردند،به گونهای که با بررسی اشعار آنان در اینباره،میتوان به اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی جامعهای که در آن میزیستهاند،پی برد،زیرا آنچه به عنوان حبسیه به ما رسیده است، ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی با حوادث و اتفاقات دورهء شاعر دارد."