چکیده:
کنایه یکی از مهمترین و زیباترین مباحث علم بیان است که در افواه و نوشتههای ادبی جمع ملل،کاربرد بیشتری از مجاز و استعاره دارد؛به همین منظور،علمای علم بلاغت در تعریف و تبیین اقسام آن در طول قرون متمادی-با وجود اختلاف نظرهایی که دارند-تلاشهای برجستهای کرده و آثار ماندگاری از خود به جا گذاشتهاند.در این مقاله سعی بر آن است که مبدأ تاریخی کنایه از دو منظر لغوی و اصطلاحی در ادب فارسی و عربی بررسی و خاستگاه اصلی آن به صورت مستند و به دور از گرایشهای ملی و تعصبات قومی،در اختیار صاحبان اندیشه و جویندگان علم و معرف،قرار داده شود.
خلاصه ماشینی:
"مبرد اغراض کاربرد کنایه را بیهیچ تعریف و توضیحی و صرفا براساس نظر اخلاقی در چند قسم عنوان کرده است:نهان کردن و پوشیده سخن گفتن،دوری از بیان کلام ناپسند و سبک و بزرگداشت و عزت نهادن؛سپس برای هریک از این اقسام مثالی ذکر و آن را شرح میکند: مثلا در قسم اول که آن را«التعمیهء و التغطیهء»نام نهاده،این بیت از نابغهء جعدی را شهاد آورده است: أکنی بغیر اسمها و قد علم الله خفیات کل مکتتم او را به غیر نام اصلیاش میخوانم در حالی که خدا نهان هر پوشیده شدهای را میداند.
صاحب کتاب الکنایة اسالیبها و مواقعها فی الشعر الجاهلی در اینباره ابراز میکند که از گفتههای ابن سنان معلوم میشود که او کنایه را در مواضعی واجب و لازم میداند و ذکر آن قبیح است و به همین دلیل کاربرد آن را در مواضعی غیر از این مواضع قبیح،بر خروج کنایه از صورت فنی آن قلمداد کرده است زیرا در این صورت کنایه دربارهء چیزی خواهد بود که جای کنایه نیست و اگر این نظر را از او بپذیریم در این صورت اسلوب کنابه را در مواضعی که ذکر آن قبیح است،محصور کردهایم در حالی که اسلوب کنایه و وسعت کاربردش بیش از آن است(امین احمد،1403:33).
در پایان میتوان چنین گفت که بلغای ادب فارسی در بررسی کنایه،متأخر و متأثر از ادبای عرب بودهاند و با وجود این که رادویانی در قرن پنجم هجری زیسته و کتاب معروف خود را نوشته است،یا از آرای بلغای عرب و یا فارس عربینویس پیشین و حتی معاصر خود-همچون ابن سنان و عبد القاهر جرجانی-با خبر نبوده است و یا اگر هم بوده است توجه خاصی به کنایه نکرده و با آوردن صرفا یک مثال از کنار آن گذشته است؛در حالی که کنایه در ادب عرب در- زمان او،سیر تطور علمی و فنی خود را به دست عبد القاهر جرجانی سپری میکرد."