چکیده:
هدف از مطالعهء شیوههای نقد،فهم نقد و آموختن نقادی درست است.اما در متون معماری نحوهء دستهبندی شیوههای نقد، محل اختلاف است.پس باید پرسید:ملاک درست دستهبندی چیست؟با موشکافی درمییابیم که انواع نقد با چند سلیقهء اصلی دستهبندی شده:گروهی بر پایهء«لحن»و گروهی بر اساس«موضوع»و برخی بر مبنای«هدف»نقد-که هیچیک را نمیتوان ملاک اصلی دانست-.آنچه مایهء تمایز ماهوی انواع نقد است.«نقطهء عزیمت»موضوع یا معرفتی است که نقد بر آن بنا شده است. «نقطهء عزیمت»یا«موضع»در هرحوزهای که قرار یابد،نقد نام آن حوزه را میگیرد.
چنانکه آمد،اطوار نقد برخاسته از مواضع است.معهذا در انواع نقد یا در انواع مواضع در دورهء جدید حقیقت واحدی دیده میشود که ناشی از ماهیت غیر هنری آن است.با این حساب نقد در دوران جدید،یک نقد است-هرچند که جلوههای متنوعی دارد.در نقد جدید تتبع صرف،اصل کار است،بطوریکه کار نقد منحصر به بررسی«وقایع»مربوط به اثر میشود.در این نقد هرچیزی بار عام مییابد به شرط آنکه بتوان با آن اثر را با چیز دیگری به جز خود اثر مربوط کرد،در حالیکه حقیقت اثر کماکان در پرده میماند.
خلاصه ماشینی:
"اما،اگر به سادگی نتیجه بگیریم که هریک از این موضوعات یا هرچند موضوع همجنس را میتوان معادل نوعی روش مستقل نقد تلقی کرد،پس باید گمان کرد،با مقایسه و بررسی این موضوعها میتوان نقد درست را پیدا کرد؛و اگر بتوان فهمید که کدام یک از این موضوعها اهمیت بیشتری در آثار معماری دارد23یا نقش تعیینکنندهتری دارد، آنگاه هدف حاصل شده است.
بدین معنا که در هرروش از نقد(اگر آن روش به صورت کامل خود تجلی پیدا کرده باشد)26،همواره اطلاعاتی دربارهء طراح و کارفرما،مشخصات طرح،برنامهء آن،نکات فنی،راه حلهای کاربردی،اشاره به نسبت طرح با انواع معماری و سبکها،شرایط فرهنگی و اجتماعی و نکات زندگینامهای و معانی و اصول زیباییشناسی و امثال آن دیده میشود.
به این معنی که موضوعهای مختلف در نقد معماری را،چون مراتب نقد میدیدند و معتقد بودند،که در بررسی و نقد یک اثر معماری،در بخشی از کار میباید دربارهء نکات فنی آن سخن- چنانکه یک بار آمد،هریک از روشهای نقد معماری میخواهد و میکوشد تا اغلب مباحث و موضوعات مذکور را مطمح نظر قرار دهد.
چنانکه پیش از این آمد،در هریک از انواع نقد،سروکلهء مباحث متنوعی پیداست-و البته،این حقیقت مؤید این نظر بود که نمیتوان نقدها را بر پایهء موضوع صرف دستهبندی کرد-اما جای این پرسش وجود دارد که اگر سروکلهء انواع موضوعات و مباحث را میتوان در هریک از شیوههای نقد سراغ کرد،پس چگونه است که قائلین به دستهبندی دوم،از نقدهای فلسفی و اخلاقی و اجتماعی و تاریخی و روانشناسی و کاربردی و فنی و زندگینامهای و معنایی و شکلمدار و امثال آن سخن گفتهاند؟تفکر در این مطلب راهگشای ماست."