چکیده:
مکتب کنستانس که توسط یائوس1و ایزر2بنیان نهاده شد، تأثیر زیادی بر هرمنوتیک نیمهء دوم قرن بیستم گذارده است.در این دیدگاه که ارتباط عمیقی با مطالعات ادبی و هنری دارد،با تکیه بر موضوع زیباییشناسی دریافت و اهمیت خوانش آثار،جایگاهی ویژه برای خواننده و مخاطب در نظر گرفته میشود که مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان و منتقدان قرار گرفته است.در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن معرفی اجمالی آرای دو نظریهپرداز اصلی این مکتب و خاستگاههای فکری آنها،ارتباط این جریان بهویژه با هنر مورد مداقه و بررسی قرار گیرد.همچنین، چگونگی تداوم این آرا و نقدهای وارده بر آن از دیگر مباحثی است که به اجمال به آن اشاره خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"اهمیت خوانش آثار،جایگاهی ویژه برای خواننده و مخاطب در نظر گرفته میشود که
مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان و منتقدان قرار گرفته است.
فکری آنها،ارتباط این جریان بهویژه با هنر مورد مداقه و بررسی قرار گیرد.
چگونگی تداوم این آرا و نقدهای وارده بر آن از دیگر مباحثی است که به اجمال به آن
ادبی و هنری،برای این نوشتار دارای اهمیت است.
دو بنیانگذار این مکتب یعنی یائوس و ایزر منتقد ادبی و
که خود این مقدمه نیز دارای ارزش زیادی میباشد.
خلق میشود و همین رابطهء میان متن و بافت خود موجب
نظریهء خود را به چگونگی دریافت اثر هنری اختصاص
دریافت است که استقبال جمعی یک اثر را مطالعه میکند»
انتظار از این مسئله ناشی میشود که دریافت فرایندی
یائوس سه عامل اصلی برای افق انتظار قائل است:
او بر این باور است که هنگامی یک اثر
یائوس خود بر این نکته تأکید میکند و
یک افق انتظار ادبی میشود که به خودی خود کاربرد
یک اثر توانسته باشد به افق انتظار مخاطب خود پاسخ
این است که وی بر خلق معنا نزد خواننده و استقلال
خوانش اثر ادبی فرایند ویژهای است که دریافتهای پیشین
ایزر به این موضوع توجه کرده است و مینویسد:«یک
ایزر دربارهء متن نظر جالب دیگری نیز دارد.
متن در خود دارای شکافها و خلأهایی است که خواننده
است:یعنی بر این باور که در خواندن یک اثر باید
این مکتب فهم از یک متن هنری بیش از اینکه برمبنای
این مکتب همچون یائوس و ایزر تفاوتهایی قابل مشاهده
نیز از دستاوردهای این مکتب بهره بردهاند و آنها را در"