خلاصه ماشینی:
دکتر رحمدل نخستین استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان است و علاوه بر فعالیتهای اجرایی و تدریس،در زمینهء پژوهش نیز یکی از استادان پرکار بوده است.
شاعر در همین ابتدای مجموعه و در آخرین بیت این غزل،که بنا به گفتهاش،نخستین شعر متولد شدهء اوست،رسالت هنر شاعری را این چین بیان میکند: وقتی لبان عشق لبالب شد از سکوت شعر از گلوی زمزمه شمشیر میشود «بوی ستاره»دومین شعر مجموعهء از زمزمه تا فریاد است که کاری سپید و با حال و هوای غزل نخستین اوست: از خواب تا به حادثه راهی نمانده بود ما از مسیر عشق گذشتیم و دستهای ما بوی ستاره میداد وقتی که با تکلم شب نعره میزدیم و پرسه میزدیم در کوچههای دربهدر ما از مسیر عشق گذشتیم چونان که خواب شیرین در انتظار فرهاد ما راهیان معبر شب بودیم ما راهی همیشه بیگاهیم با کولهبار حادثه بر دوش و با هوای صید ستاره(همان:8) اشعار منتشر شده در مجموعهء آثار رحمدل،به لحاظ زمانی تفاوتهایی چشمگیر در ذهن و زبان شاعر را نشان میدهد.
نتیجهگیری با نگاهی به مجموعهء اشعار از زمزمه تا فریاد،گزیدهء ادبیات معاصر،ما ایستادهایم،شکفتن طوفان،چیدن دریا،صخره در گلوگاه آب،و بال در بال ثانیهها میتوان بر این نکتهء تأکید کرد که رحمدل از دستگاه منسجم فکری برخوردار است و برای ادراک و فهم شعر وی،کلید این دستگاه منسجم را میتوان به خوبی در آثار وی دریافت کرد.
در واقع مجموعهء اشعار و آثار دکتر رحمدل نشان میدهد که میتوان بین ارزشهای هنری و زبانی در شعر و نثر و پرداختن به مسائل اجتماعی پلی زد که حاصل آن،نگاه به دردهای مشترک نسل شاعر است؛ بنابر این بیان درک مشترک،به زبان هنری مشترک و خوانش مشترک متن نیاز دارد.