خلاصه ماشینی:
"گفتنی است بو علی سینا نیز از واژه سولوجسموس در توضیح قیاس استفاده میکند و هنگام معرفی اجزای آن مینویسد:«و القرینة التی یلزن عنها لذاتها قول آخر و یسمی قیاسا و سولوجسموس»(بو علی سینا،4631،ص 35)؛بدین ترتیب،دو واژه متمایز در زبان یونانی،لاتین و زبانهای اروپایی برای بیان تمثیل و قیاس وجود دارد و مشابهت تصادفی آنها در زبان عربی مجوزی برای یکی دانستن آنها نیست؛زیرا اولا بحث لغوی و ریشهشناختی قیاس در زبان عربی برای اثبات یگانگی قیاس و تمثیل خطاست؛ثانیا اگر هم براساس زبان اصلی چنین کاری بخواهیم انجام دهیم،متوجه تفاوت معنایی این دو اصطلاح میشویم؛در واقع اصرار آگاهانه منطقدانان از گذشته تاکنون بر تفکیک سه شیوه استدلال و تصریح به اینکه «حجت سهگونه است:قیاس،استقرا و مثال»(بو علی سینا، 3831،ص 95)و اولویت مطلق بخشیدن به قیاس و پستتر شمردن استقرا نسبت به آن و اشاره به اینکه«مثال سستتر از استقرا است»(همان،ص 39)،گویای آن است که از نظر آنان تفاوتی ماهوی بین این سه شیوه استدلال وجود دارد و آن هم صرف ساختار جملات یا کلیت بخشیدن به کبری نیست.
این استدلال خود نوعی قیاس منطقی است که در قالب شکل اول بیان شده است و شرایط انتاج را دارد؛بنابراین معتبر است؛ اما از اعتبار آن در واقع درستی قیاس به دست میآید و از نادرستی آن باز اعتبار قیاس حاصل میشود؛به این معنا که نویسنده کوشیده است به کمک استدلالی قیاسی،بر بیاعتباری قیاس استدلال کند؛بنابراین باید ایشان نخست اعتبار قیاس را مسلم فرض کند،حال آنکه طبق مدعای خودشان«قیاس،فی نفسه،مأمون از خطا و اشتباه نیست»(همان،ص 53)؛افزون بر آن«هیچ قیاسی هنر کاشفیت ندارد»(همان،ص 83)؛در نتیجه«قیاس را نمیتوانیم برهان بنامیم و کسانی که چنین اشتباهی مرتکب شدهاند،نابخردانه فریب خوردهاند»(همان، ص 63)؛البته در این کتاب استدلال زیر پذیرفته شده است: خداوند ظلم نمیکند(صغرا)؛ و هر عقاب بلابیانی ظلم است(کبرا)؛ پس خداوند عقاب بلابیان نمیکند(نتیجه)(همان،ص 74)."