خلاصه ماشینی:
"هرچند بخش دوم این اثر که به سیر تاریخی مسأله تشویش پرداخته حوزههایی فراتر از بشر جدید را پی میگیرد اما در آن بخش نیز مارسل میکوشد سیر تشویش را تا روزگار خود به نحوی توضیح دهد که وضعیت بشر جدید در مقایسه با گذشته آن قابل درک و تبیین باشد.
وی هرچند جهان گذشته را جهانی سراسر مطلوب و لزوما بهتر از این جهان نمیداند اما معتقد است در جهان گذشته،بشر میتوانست با مراجعه به عالم توجیهاتی برای وجود در ساحتی که در آن حضور داشت ارائه دهد،او این وضعیت را به هیچ امری جز گسترش تفکر انتزاعی که انسانها در فربهی آن متفقا شریکند،انتساب نمیدهد.
مارسل معتقد است تحلیلها و راهکارهای اندیشمندان جدید زخمهای تازهتری بوده بر پیکر انسان و اندیشه او به گمان وی متفکران در مقام پاسخ گفتن به دغدغههای انسان همواره به سراغ ابژه(موضوع)رفتهاند و کوشیدهاند که از این وجه عقدهگشایی نمایند در صورتی که هر تلاش فکری جدی و انسانی بایستی علاوه بر در نظر گرفتن ابژه به سوژه و شخص آدمی نیز تأثیر خود را نشان دهد.
او در این وضعیت به هیچ روی رویگردانی از تکنولوژی را وافی به مقصود نمیداند و بر آن است که هر امری از جمله تکنولوژی جدید و نیز میراثهای کهن آنگاه خطر جدیای برای بشر محسوب میشود که انسان آن را تنها نوع معتبر رسیدن به حقیقت و معرفت بداند.
مارسل معتقد است هرچند گونهای تشویش مورد نکوهش در مسیحیت وجود دارد اما تشویشی نیز در آن مطرح میشود که نه تنها نکوهیده نیست بلکه اجتنابناپذیر میباشد."