خلاصه ماشینی:
"در واقع اندیشمندانی که خود را حامیان واقعی محافظهکاری در آمریکا میپندارند،این آموزه را از اندیشههای اشتراوس با محافظهکاری آمریکایی حتی محافظهکاری بهطور عام قابل قیاس است؟ برخلاف این واقعیت که اشتراوس بهطور کلی جناح راست سیاسی را تحسین میکرد،آیا میتوان اشتراوس را یک محافظهکار چه در معنای آمریکایی و چه در معنایی دیگر نامید؟من معتقدم که با مقایسه بین اندیشههای اشتراوس و عناصر محوری محافظهکاری،میتوان پیوند اشتراوس را با محافظهکاری روشن کرد.
بااینوجود،این مقایسه میتواند هراسآور باشد؛زیرا اشتراوس هرگز نکوشید که خود را یک محافظهکار توصیف کند،بلکه اغلب این واژه را به عنوان اصطلاحی مدرن برای یک فیلسوف سیاسی،که در صدد بود تا با بازگشت به تفکر سیاسی کلاسیک از مدرنیته فراتر رود،مورد انتقاد قرار میداد.
طبق رأی اشتراوس، سرنوشت تراژیک سقراط به فیلسوفان آموخت تا هنجارها و ارزشهای حکومت خود را محترم بشمارند اشتراوس،کندال و حقیقت وحیانی در سنت آمریکایی ظهور توجه مجدد به محافظهکاری در اندیشههای اشتراوس را میتوان با آرای ویلمور کندال مقایسه نمود.
آیا اشتراوس معتقد بود که حقیقت وحیانی مبتنی بر یک بنیاد نااستوار سیاسی است؟در مقاله بسیار مهم<<اورشلیم و آتنیها>>که یکی از آثاری (به تصویر صفحه مراجعه شود) است که او درباره محتوای سیاسی کتاب مقدس بحث میکند اشتراوس تأکید میکند که امیدی که از کتاب مقدس برمی خیزد،هرگز از علم سیاسی کلاسیک برنمیخیزد.
اشتراوس شخصا از پوپولیسم آلمانی تجربه بسیار تلخی داشت و به همین دلیل هرگز نمیتوانست دیدگاه کندال را درباره ایدهئال مردم پرهیزکار بپذیرد؛زیرا کندال معتقد است که مردم تا زمانی که به خدای پیامبران باور دارند،عاقل و فروتن باقی میمانند؛اما اشتراوس تردید میکند که آیا حقیقت وحیانی میتواند بنیاد مستحکمی برای سیاست باشد."