خلاصه ماشینی:
"چون فیلسوف،کلی را دریافت کرده است و میتواند از کلیات بگوید که میشود مابعد الطبیعه ارسطو؛اما نبی هم«کلی»را دریافت کرده و هم «جزئی»را و امتیازش به فیلسوف این است که میتواند خبر از جزئی و از آینده مشخص هم بدهد،اما این کار به هیچ وجه از عهده فیلسوف برنمیآید مرتضی شکیبانیا 1-مقاله و سپس کتاب«بسط تجربه نبوی»دکتر سروش متضمن دو آموزه مهم درباره«وحی»است: الف)«وحی»یا«تجربه نبوی»قابل بسط و تکامل است.
بنابراین،میتوان پرسید که تفاوت«تجربه دینی پیامبرانه»از سایر تجربههای دینی، خصوصا«تجربههای عرفانی»(یا تجربههای دینی عارفان»چیست؟ چنانکه پیداست سروش(احتمالا) تجربههای دینی شخص نبی را ماهیتا متفاوت از تجربههای دینی عارف غیر نبی نمیداند؛ چه،او تصریح میکند که«تفاوت پیامبران با دیگر ارباب تجربه(دینی)در این است که آنان در حیطه و حصار تجربه شخصی باقی نمیمانند و با آن دل خوش نمیدارند و عمر خود را در ذوقها و مواجید درونی سپری نمیکنند،بلکه بر اثر حلول این تجربه، مأموریت جدیدی احساس میکنند و انسان تازهای میشوند و این انسان تازه،عالم تازه و آدم تازهای بنا میکند».
حاصل آن شاید بتوان گزاره 1 را نهایتا به صورت زیر تفسیر کرد: «وحی»نوعی تجربه ادراکی از خداوند یا موجودات ماوراء طبیعی نظیر فرشتگان است پیشتر خواندیم که سروش گفته بود: تمام تجربهها قابل بسط و تکامل هستند.
اما دقیقا روشن نیست که کدام ویژگی یا ویژگیهای این مجموعه متنوع را زیر چتر واحد مفهوم«تجربه»در میآورد یا دست کم کدام ویژگی یا ویژگیهای مشترک میان این انواع متنوع،مورد نظر سروش و مبنای برهان او بوده است."