خلاصه ماشینی:
"موضوع طرح او عشق است و از این بیم دارد که طرحش تبدیل شود به چیزی مانند«هالیوود، جولیا رابرتز،بدون تاریخ»؛او حتی نمیداند که باید آن را در چه قالبی ارائه کند.
»ادگار قصد دارد اندیشههایش در مورد زندگی را مطرح کند،اما درک این تصورات برای مردمی که در حیات بلاواسطه و روزمرگی غرق شدهاند،ناممکن است.
خود گدار در این باره گفته که گذشته برای او جذابتر و دلنشینتر است و به همین سبب خواسته کلیشهء«گذشته سیاه و سفید»را در هم بشکند.
Etat به چند معنا به کار میرود:حکومت،دولت و نیز ایالت؛که گدار به حکومت جهانخوار ایالات متحدهء آمریکای شمالی اشاره دارد.
[ولی]اسم مردم این ایالات متحده چیه؟[پس از سکوت طرف مقابل،ادامه میدهد] میبینین:شما[حتی]اسم ندارین!»گدار با یک شبح رودررو است.
این بیاعتمادی به تصاویر و دلسردی از سینما،در فرم فیلم کاملا هویدا است.
همچنین روایت شاعرانه و فقدان داستان،حتی موجب شده که بسیاری از مخاطبان سینمای محافظهکار از این فیلم به عنوان فیلمی موهوم، بیمعنا،وغیرقابل درک یاد کنند.
بدین طریق نقش آن در کنار صدا معنا میشود؛یعنی تصویر فیلم، همان چیزی را که کلام فیلم بیان میکند،ارائه نمیدهد؛در عوض ما را با خلأ و جای خالی آن در جهان روبرو میسازد.
وظیفهء روایت از دوش تصویر برداشته شده و تصاویر در کنار موسیقی5،نقشی شاعرانه ایفا میکنند:نیمهء نخست فیلم دارای تصاویری وهمآلود و غمناک است.
ولی این بار دشمن پشت در خانه نیست؛بلکه از راه تلویزیون به خانهها ما وارد شده و بدینگونه تون هرگونه مقاومت را از ما سلب نموده است.
گدار میگوید:عشق تصویری نیست که به دنبال آن بگردیم،بلکه درون ماست و در تمام زندگی حضور دارد."