خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) فروغ فرخزاد شعر دوم فروغ هم«فردوسی»را دوست داشت و هم«فردوسی»را!!به اولی به شکل یک ناجی،یک آموزگار یک خداوندگار،یک حکیم،یک خردمند،یک ایرانی ناب و بالاخره همه چیز این مرزوبوم نگاه میکرد و به دومی عشق میورزید،چون با آن در ارتباط بود و بیشترین شعرها و نوشتههایش را به آن میداد.
پرسش تاریخی این است:بانویی که در سالهای سیاه 1313 به بار آمد،20 سال به درازا کشید تا در آن جامعهی به شدت فرتوت،خرافاتی،مردسالار و زنکش خود را پیدا کند و در سختترین شرایط ستمانگیز،بحرانی و زنستیز دههی 30 خورشیدی در آغاز راهی ابریشمین قرار گیرد،چهگونه و با چه نبوغی توانست در سن 33 سالهگی یعنی تا واپسین روز ماندنش در بین ما(دوشنبه 24 بهمن 1345)به چنین مکانی از محبوبیت شعری دست یابد!!شگفتانگیز نیست!؟ما را در پیدایی ناگفتهها، ناشنیدهها و خاطرات فروغ یاری کنید، مجلهی فردوسی متعلق به فروغ و تمام خردورزان ایران زمین بوده است،و اینک نیز همان راه را در پیش دارد.
نگاه کنیم به قطعاتی از«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» بدون تردید بسیاری از شما دیدید که جنازه فروغ در روزی به شدت برفی در گورستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد."