خلاصه ماشینی:
"فونتالبان که در بعضی از لحظات نمایش از تئوری مارکسیسم دفاع میکند،لحظهای بعد برای فراز از طعن و لعن شخصیت فرضی،به پست مدرنیسم پناه میبرد و هرازگاهی نیز به او یادآوری (به تصویر صفحه مراجعه شود) میکند که من خودم تو را خلق کردهام!!فونتالبان،که به نظر میرسد این نمایش را برای آغاز هزاره سوم میلادی نوشته است و عنوان نمایش نیز حاکی از همین دیدگاه است،به نوعی وابستگیهای انسان معاصر را به پدیدههای رایج و سنتهای مرسوم (خودآفرین)هزارهای که گذشت دوره میکند و وقتی در پایان نمایش،آنجه که جدال دو شخصیت پس از اوج و فرودهای بسیاری به نقطهای برابر به لحاظ قدرت پرسش و پاسخ طرفین میرسد،با حضور اقتدار گرایانه فنآوری راه حل نهایی را برای حذف شخصیت فرضی نمایش(مخلوق نویسنده)به کار میگیرد و بدین ترتیب،قدرت بیچون و چرای فن آوری را در جهان معاصر و آینده به رخ میکشد،آنجا که زنگ تلفن به صدا درمیآید و صدایی از آن سوی سیم به شخصیت فرضی نمایش حکم میکند که از داستان بیرون برود،و او نیز چنین میکند!"