خلاصه ماشینی:
"سگ ولگرد،تلاش سگ برای از میان بردن خود است با روایتی بهسان داستانهای جک لندن که سوژه را با نازکبینی از گوشهء دید جانور/پرسوناژ باز میگوید؛بنابر یکسانی ارزش هستی انسان و جانور.
نه تنها زمینهء روایی با«وصفی»کوتاه در آغاز است که از بازنمود بیشتر بینیاز شده، همچون نخسین داستان از گردآمده آفتاب مهتاب/شیوا ارسطویی که با روندی دیالوژیک روایتی نمایش دارد و با نمایی شناسنده میآغازد.
هدایت چند سال پیش از آنکه به این کنگره بیاید،از سوی ادارهء شهربانی،از نوشتن بازداشته شده بود و پیش از اینکه زندگی برایش بیش از اندازه تنگ شود،همان آسیب جانگزایی که آفرینندگی هنری نمیتواند از آن دور بماند.
طبری میگوید:هدایت در محیط یأس و ظلمانی دیکتاتوری،بوف کور را نوشته که به شگفتترین رؤیاهای باطنی خود پناه برده اما پس از تحولات اجتماعی،او در ولنگاری و حاجی آقا بدل به نویسندهء نقاد و مبارز و سرسختی میشود که هدف و امید معینی دارد."