خلاصه ماشینی:
"به واکر پیشنهاد شد که نگاهی گذرا و اجمالی به تلاش خواهران و برادران همشهری خودش که محصول مهاجرتی بزرگ بودند،داشته باشد، جنبشی که در دوران مشقت نتیجه داده و رؤیای بسیاری از مهاجران سیاه جنوبی را درهم شکسته بود.
در 9391 واکر به دانشگاه برگشت و وارد برنامه نویسندگی خلاق در دانشگاه لووا شد و از آنجا (به تصویر صفحه مراجعه شود) درجه استادی خود را در 0491 و درجه دکتری خود را در 5691 در کالج لیونگستون در سالیسبوری،شمال کالیفرنیا شروع کرد.
«ما معتقدانی بودهایم»شعر دیگری از اولین مجموعه واکر نظمی آزاد را از عنوان شعر،همانند دیگر قطعات کتاب دنبال میکند.
حال دیگر نیاز،گریه و دعا نمیکند؛ رنج کشیده برخاستهایم و مشتهای خونینمان در برابر موانع با فشاری شگفتانگیز ایستاده است.
چه هنگام صورت برادرم را که رنگی دیگر گرفته است خواهم دید؟ چه هنگام حاضر خواهم بود در نبرد صداقت بمیرم؟ چه هنگام آگاه خواهم شد از تلاش برای انجام دادن یا مردن؟ چه هنگام این مقیاسها از چشمانم دور خواهد شد؟ چه خواهم گفت وقتی روزهای خشم کاهش یابند: وقتی خدایان پول همه زندگیام را از بین ببرند: وقتی که ناقوس مرگ به صدا درآید و صلح پرچم برافراشتهای از خون و پلشتی باشد؟ خانه اندوه ریشههایم در زندگی جنوبی عمیقاند،عمیقتر از «جان براون» یا«نات ترنر»یا«رابرت لی»در منطقه حاره صاحب پدر شدم و از شیر گرفتندم.
خون سیاه آنها سرچشمههایی شگفت بودند برای به وجود آمدنم،در سرزمینهای کهن، آنجا شنها شکری بودند و جزیرههایی از سرخس و صدف جنگلهای نخل و گسترههای پایانناپذیر دریا."