خلاصه ماشینی:
"مهربانی نابینایان وسیلا واشیم بورسکا ترجمهء مجید روشنگر شاعری شعرهایش را برای نابینایان میخواند.
حس میکند که هر مصرع با تاریکی باید روی پای خودش بایستد بدون رنگها و نورها یک ماجراجویی خطرناک برای ستارگان آسمان شعرش برای بامدادان،رنگینکمان،ابرها،نورهای نئون،و ماه برای آن ماهی که تا همین یک لحظه پیش نقرهای در قعر آبها بود، و شاهینی که با سکوت در آسمان در پرواز شاعر شعرهایش را میخواند زیرا که برای توقف حالا دیگر دیر است از پسر بچهای با روپوش زرد در علفزاری سبز (به تصویر صفحه مراجعه شود) *وسیلاواشیم بورسکا از بامهای سرخ رنگی که در درهها به آسانی دیده میشوند از شمارههای بیقرار بر پیراهن بازیکنان و غریبهء عریانی که بر آستانهء دری باز ظاهر میشود شاعر میخواهد گرچه دیگر اختیاری ندارد هر آن قدیسان سقف کلیسا را آن موج بدرود گفتن از پنجرهء قطار را عدسیهای میکروسکوپ را شعاع نهفته در گوهر را، پردههای سینما،آینهها،و آلبوم عکسها را مسکوت بگذارد."