چکیده:
فلسفة فلسفة اسلامی نگاهی برون سازمانی به فلسفة اسلامی است که شاخهای ازآن فلسفة
حکمت متعالیه است. ملاصدرا نظامی فکری و فلسفی را تأسیس کرد که جامع روشها
وامتیازهای مکاتب پیش ازخود وامتیازهایی بیش از آنها بود. وی با ملاحظة نیازها و
اقتضاهای عصرخود برای تامین پاسخهای کافی و راهحلهای مناسب برای مشکلات فکری و
فرهنگی آن دوران، نظامی را طراحی کرد که عقل، عرفان و وحی را در رسیدن به هدف مورد
نظر همراه ساخت و با برقراری تعامل میان آن سه، در افقی بالاتر از کلام و جدل، به
حل مسائل گوناگون فلسفی، فکری واعتقادی پرداخت. چیستی حکمت متعالیه، موضوع، غایت،
قلمرو، روش شناسی، نسبت آن با مکاتب دیگر، علل وعوامل تاسیس وآسیبشناسی آن، مباحث
تشکیل دهندة این جستار هستند.
خلاصه ماشینی:
"افزون بر آنچه گذشت: صدرا بر اهل مشاهده و شهود خرده میگیرد که این عده از بیان یافتههای خویش به زبان استدلال ناتوانند و این بدان دلیل است که در اثر استغراق در ریاضت و مجاهدت، از برهان و استدلال دور افتادهاند (همو، 1419ق: ج6، ص284 ج1، ص12)؛ اما موضع ایجابی صدرا در برابر شهود و کشف آنجا است که کشف و شهود را راه نیل به علوم حقیقی یعنی حکمت مرتبط با علم لدنی میداند (همو، 1999م: ص41)؛ همان حکمتی که به هیچ روی قابل تردید نیست (همو، 1999م: ج3، ص376).
همچنین با توسعه درتعریف، آن را به علم به احوال موجود بما هو موجود تعریف میکند و در تعریف دیگر، فلسفه را عبارت از استکمال نفس انسانی به وسیله تصور امور و تصدیق و به حقایق نظری و عملی به قدر وسع انسانی میداند (ابن سینا، 1980م: ص 16و17 و 98)؛ پس فلسفه یعنی علم به حقایق نظری و عملی؛ اما ملاصدرا در ابتدای تعریف خود از فلسفه، آن را استکمال نفس انسانی از راه معرفت حقایق موجودات با برهان شمرده، غایت آن را تبدیل نفس به عالم عقلی مشابه عالم عینی و سرانجام تشبه به باری تعالی میداند (صدرا، 1419ق: ج1، ص20)؛ بنابر این، تفاوت بوعلی و صدرا در غایت فلسفه است.
4. حکمت متعالیه و کلام پیش از ملاصدرا و حتی تا امروز گروهی از متکلمان به فلسفة کلامی روی آوردهاند؛ یعنی بدون در دست داشتن نظام فلسفی از ابتدای بحث از امورعامه به بحث از مسائل کلامی میپردازند؛ برای مثال، در مبحث علیت، آن را به صورت مطلبی که در متون دینی وجود دارد میپذیرند؛ اما بعد که در بحث ضرورت علیت دچار مشکل مخالفت اراده انسانی با ارادة الاهی میشوند، به انکار آن میپردازند."