خلاصه ماشینی:
"حتی میتوان فرض کرد که فرد برای نامعقول بودن چنین باوری دلایلی داشته باشد، به تعبیر بونجور: بر اساس دیدگاه بیرونیگرایانه، اگر بر اساس برداشت ذهنی فرد از موقعیتی که در آن قرار دارد، قضاوت شود ممکن است باور او کاملا غیر عقلانی و غیر مسئولانه باشد و با این حال باز...
در واقع در تعریفی که کواین از انسان ارائه میکند اساسا دیگر جایی برای آگاهی نیز باقی نمیماند: در سیاق معرفتشناختی سنتی صورت آگاهانه تقدم داشت، چون باید معرفت به جهان خارج را از راه بازسازی عقلانی توجیه کنیم و این امر مستلزم آگاهی است.
(Quine, 1969, 84) ولی وجود آگاهی از نظر شهودی قابل انکار نیست و حتی در نظریة کواین نیز انسان، دست کم از این نظر که از طبیعی بودن کارکرد دستگاه شناخت خود آگاه است، تفاوتی اساسی با دیگر اجسام طبیعی دارد.
در واقع دیدگاه مذکور با این پرسش اساسی روبرو خواهد بود که اگر دسترسی به واقعیتها ناممکن است پس مفاهیم و گزارهها چگونه ساخته میشوند؟ ولی طرفداران این دیدگاه معمولا به این پرسش توجه نمیکنند و شاید بیتوجهی به چنین پرسش با اهمیتی صرفا به دلیل آن است که اساسا بر اساس پیشفرضهای غالب، پاسخی برای آن وجود ندارد.
در واقع این اشکال را میتوان در چارچوب یک قیاس دو وجهی طرح کرد که بر اساس آن اگر ادراک بیواسطه از جنس معرفت گزارهای باشد میتواند توجیهگر باورهای گزارهای باشد، ولی در این صورت خود نیازمند توجیه خواهد بود و بنابراین نمیتواند به تسلسل توجیه پایان دهد."