سینمای بی سامان مقاله

"تازه نفسها سال 6431 یک سال قاطع برای سینمای کنونی فارسی بود در این‌ سال ناچیزی و فقر افکار سینمای پرادعای«انتقادی-اجتماعی»کاملا آشکار شد دیگر رنگ و بی‌رنگی و صحنه‌های استثنائی نتوانست به کمک آن شتابد از طرف دیگر سینمائی که قصد جانشینی آنرا داشت و باتمام آشنائی که‌ سازندگان این یکی سینما با تکنیک،با زبان تصویری سینما دارند،باز متاسفانه جز سخنانی پراکنده و درهم گسیخته نگفتند،و یا لااقل به عواملی‌ که سازندگان فیلم‌های«اجتماعی»بطرز کاذب و با دورغگوئی توانستند خواست‌ها و امیال مردم را لمس کنند،اینها دسترسی نیافتند این تازه‌ نفس‌ها حرفهائی بزرگ خواستند بگویند ولی حرفهایشان زیاد بزرگ نبود بلکه در داخل تصورشان بزرگ مینمود و مردم که می‌فهمند و خوب می‌فهمند خیلی زود به این نکته پی‌بردند و شرط اصلی و اساسی فیلمسازی در یک‌ جامعه شناخت کامل و بینش صحیح مردم آن جامعه است-فیلم فارسی‌ساز اگر فیلمی میسازد که فیلمش موقتا کار می‌کند او دانش این کار را ندارد و اما شامه این کار را یافته است و البته شکی نیست که شامه یکروز منحرف‌ میشود و خطا میرود اما تازه از راه رسیدگانی که میخواهند فیلم بسازند هرقدرهم با تکنیک یک سینما آشنا باشند باز نه دانش شناخت جامعه و مردم خود را دارند و نه شامه آنرا که لازمه هردو مطالعه بیشتر در اوضاع‌ زندگی این مردم است."