"مثلا در تشبیه مضمر(پوشیدهء)«غریق خاموش در کولاک زمستان»و«نهنگی توفانزاد»میتوان حضور شاعر را به عنوان مشبه،درک کرد: بیتابانه در انتظار توام غریقی خاموش در کولاک زمستان و یا: نهنگی توفانزاد که ساحل بر من تنگ است(شعر 1) از اینگونه تشبیهات در متن کتاب بسیارند که پارهای در آنها تازگی و طراوت خود را به رخ میکشند.
این نمادها در پارهای از قطعات،بیآنکه ردپایی از کلیشه سازی در اشعار نو قدمایی و یا آثار مکتب وقوع دیده شود،به کار رفتهاند مثلا:شمع،پر،آتش، خاکستر،یا افعالی چون«طواف میدهم»، «حرمت پیدا میکند»در شعر 63 خواندنی است: امشب شعری نخواهم نوشت سی و ششمین شمع را برای تولدت روشن میکنم و پرهایم را طواف میدهم حاصل سخن اینکه متن پنجاه و سه ترانهی عاشقانه،اگرچه حادثهای در شعر امروز نیست، اتفاقی است در کارنامهی شمس لنگرودی و دنیای درون دلباختهای که سرگردانی خود را در غوغای ناپایدار بودنها و نبودنها در برابر خواننده مینمایاند."