یادداشت نخست: خط قرمزها کجاست سرمقاله

"که در کم‌تر زمانی کسی، حتی از متولیان امر توانست بداند که کدام خط قرمز است و کدام نیست و چنان سردرگمی پیش آمد که‌ گاه گستره سفیدی این سوی خط مرزهای حراست‌ از منافع ملی را هم درنوردید و گاه حلقه چنان تنگ‌ شد که کوتاهی و بلندی آستینی در نوشته‌ای یا ابراز شادمانی به کف‌زدن در متنی یا سخنی گفتن از قامت یار و گفتن این‌که بالای چشمی ابرویی هم‌ هست به عبور از خط قرمز تعبیر شد و این همه از گونه‌گونی سلیقه‌ها بود و تفاوت دیدگاه‌ها و نگرش‌های جناحی و سیاسی و حتی گاه شخصی‌ و این است که هنوزا،هنوز اهل اندیشه و قلم پاسخی‌ به درستی برای این پرسش عتیق نیافته‌اند که خط قرمزها کجاست؟ در تعریف آزادی اندیشه و قلم،هر مکتبی حرفی‌ دارد اما در لیبرال‌ترین منش‌ها و آزادترین کشورها هم چیزی به نام منافع ملی هست که باید پاس‌ داشته شود و غلط نگفته باشم،هیچ اهل اندیشه‌ای، سالم اگر باشد منفعت ملت‌اش را خدشه‌دار نمی‌خواهد، مگر ریگی به کفشی باشد و یا سری در آخوری، پس مناقشه‌ای اگر بوده و هست بر سر تعریف‌ها و تغییرهاست و مخدوش بودن تعاریف از آن‌چه منافع‌ ملی نامیده می‌شود و آن‌چه که باید حرمت‌اش را حفظ کرد و بر این بنیان مشخص شدن خط قرمزها به دوامی که سلیقه این،یا خواست آن و تعبیر این‌ جناح و منفعت آن جناح نتواند،حدودش را مخدوش‌ کند اصلی‌ترین دغدغه اهل اندیشه و قلم است."