خلاصه ماشینی:
"این کمپانی یک شرکت فیلمبرداری بود و سپنتا با مشاهده صحنههائی از فیلمبرداری بفکر تهیه یک فیلم ایرانی میفتد،فیلمی با امکانات فوق العاده محدود،تا جائیکه حتی پرسناژ زن فیلم«دختر لر»روی شخصیت یک دختر کرمانی که همسر رانندهای در هن بوده است تنظیم میشود.
اگرچه برای من سؤالی پیشآمد و آن اینکه آیا نمیشد یکی از سینماگران سینمای آزاد از تلفیق همه آنچه در این شب بنمایش گذاشته شده بود،باضافه گفتگویی با همسر و فرزندان و کسانی که بنوعی از سپنتا خاطره داشتند فیلمی تهیه میکرد-فیلمی که احیانا با گفتارها همراه بود.
اگر بخاطر داشته باشید ماه گذشته ما اشارهای داشتیم به مسئله تئاتر و طی آن گفتیم که بحث درباره تئاتر همچون تب نو به موسمی دارد که میآید و میرود و صد البته-و متاسفانه علیرغم حسن نیت همه کسانی که این گفتگوها را ترتیب میدهند و علیرغم آنکه مسائل و مشکلات واقعی تئاتر بنحوی ملموس در این نشست و برخاستها مطرح میشود آنچه به جایی نمیرسد فریاد است."