چکیده:
بدون تردید وجود عقل در آدمی از باورهای بدیهی و یا نزدیک به بداهت است؛اما شناخت حقیقت عقل و ارائه تعریف جامع و مانع از آن،از مسائل مهم نظری و موضوع مورد اختلاف و در خور کاوش علمی است. در این مقاله،عقل از حیث معناشناسی،بررسی و براساس آن،عقل «فهم تام»معنا میشود؛بدین معنا که شخص متفکر از معنای ظاهری کلام فراتر رود و به مقصود واقعی متکلم پیبرد.به عبارت دیگر،نه تنها معنای مطابقی کلام را بفهمد،بلکه به معانی التزامی کلام نیز توجه نماید و از دال به مدلول برسد و از طریق به حقیقت و تمام ابعاد سخن دست یابد.تنها در این صورت است که-مطابق معنای لغوی عقل-کلام در بندکشیده میشود و چیزی از آن برای فرد اندیشمند پوشیده نمیماند. در این معنا،بین فلسفه و دین و علوم مختلف،اختلافی نیست.
The presence of intellect in man is one self-evident or close to self-evident belief. The appreciation، however، of the concept of the intellect and a comprehensive definition of it are of much theoretical significance yet controversial to be examined scientifically. Having been in this article surveyed semantically، the intellect is defined as “perfect understanding”، namely an intellectual may go through the apparent meaning finding out the real meaning of what is said. In other words، not only he may grasp the literal meaning but also the implications of speech getting the sense from indicants. It is only in this way - according to the literal meaning of the intellect – that the sense is bond to the speech nothing of it will be left unknown to the intellectual. In this sense، there is no difference among philosophy religion and sciences.
خلاصه ماشینی:
"تنها در این صورت است که-مطابق معنای لغوی عقل-کلام
کاربردهای متفاوت این واژه باعث شده است که هر کسی از عقل چیزی را اراده کند و تشتت و
حضرت علی است،به دو نوع عقل اشاره شده است:«العقل عقلان مطبوع و مسموع-و لاینفع
این گونه نقادی و اعتراض نسبتا تند،از اینجا ناشی میگردد که در ذهن فلاسفه و حکمای اسلامی از عقل معنایی خاصی غلبه یافته است و دکتر دینانی به عنوان یک فیلسوف با ذهنیت
حالی که نزد متکلمان این معنای عقل بیشتر شیوع داشته و در واقع میتوان گفت آنها از عقل
در مجمع البحرین نیز به این معنای عقل توجه شده است(طریحی،بیتا:ذیل عقل).
اخیر نیز عقل چیزی است که انسان را به حقیقت وصل میکند و گره میزند و دربند میکشد.
لذا میتوان گفت عقل یعنی فهم خاص،عمیق و ادراک تمام و کمال شیء به نحوی که معانی ظاهری و التزامی کلام به طور کامل و تام حاصل گردد و به عبارتی
عقل در این اصطلاح دوم نیز کاربردها و معانی مختلفی دارد که اجمالا به برخی از آنها
عقل بالفعل:مرتبهای از نفس است که انسان به وسیله آن میتواند علوم نظری و اکتسابی
إدراک الشیء و فهمه التام(طباطبایی،7141:1،504)؛کلمه(عقل)که مصدر برای«عقل یعقل» است،به معنای ادراک و فهمیدن کامل و تمام هر چیزی است.
حکیم الهی حضرت امام خمینی نیز میفرماید:«اقل مراتب سعادت این است که انسان یک
اصفهانی،بیتا:186)؛قلب در لغت به معنای برگرداندن چیزی است و قلب انسان را از این لحاظ
عقل فلسفی در این مقال،عقل همان قوه عاقله و نیروی مدرکه است که به روشنی میتواند در"