خلاصه ماشینی:
دیگری نیست ولی بایست گفت که شاعر کرمانی با تکیه بر سعدی،خود در غزل طرحهایی ریخته تا توانسته است بدون حلقه مفقوده،غزل سعدی را به غزل حافظ پیوند دهد یعنی دامنه کوه را به اوج و قله رساند در اینکه حافظ به خواجو نظر داشته نیز جای هیچ شک و شبههای نیست و تذکرهنویسان هم به آن اشارتها کردهاند که ذکر قول آنها در این مقال خالی از ملال نیست ولی باید با حکومت انصاف گفت حافظ کجا و خواجو کجا.
حافظ خاتم و خاتم غزلسرایی زبان فارسی است و بجایی پا فرود آورده که کس را نمیرسد پا بدانجا فروگذارد.
حافظ با بیشتر غزلیات عرفانی خواجو آشنا بوده و غالبا عرفانیات آن دو با یکدیگر سازگار است اما در قصائد:خواجو را قصائدی چند به سبک خراسانی و عراقی است که بهیچگاه در این وادی کار او به پایه کار استادان این سخن نمیرسد و همه نقادان کار او به این قول اذعان دارند.
در نثر و شیوه نوشتاری او باید بگوییم سبک نثرنگاری او چندان دلچسب نیست خاصه در بعضی مواضع نثر او مغلق و پر تصنع و بیلطف است.
این بود خلاصهای از زندگی خواجو که در کرمان چشم به جهان گشود و در شیراز به سرای باقی رفت.