چکیده:
در عصر حاضر ویژگیهای نوعی آثار ادبی به عنوان پدیدههای تاریخی و نسبی تلقی میشوند.طبقهبندی آثار ادبی به گونهها،مثل:حماسه یا تراژدی،را نگرش نوعی به ادبیات مینامند.از زمان ارسطو تاکنون،نگرش نوعی از مفاهیم عمدهء نظریه ادبی بوده است.بخش اعظم ادبیات جهان و فقد آن بر پایهء اعمال طبقهبندی نوعی هر اثر ادبی و تعیین درجهء سازگاری آن اثر با ویژگیهای نوعی بوده است.گویی بدون طبقهبندی نوعی یک اثر ادبی،خواننده یا ناقد راهی به درون آن نمییابد. اما در دهههای اخیر،طبقهبندی انواع با توجه به روشهای بیانی نوین و ظهور وسایل ارتباطی چون تلویزیون و فیلم و غیره که خود علاوه بر بهکارگیری انواع سنتی ادبی،مبتکر دیگر انواع بیانی نوینه ستند،طبقهبندی سنتی را-که منشأ آن ارسطویی است-مورد شک و تردید قرار داده است.این امر باعث پدیدار شدن تفاسیر وبرداشتهای جدیدی از هرکدام از انواع ادبی گشته و طبقهبندی تازهای را به وجود آورده است.این تحول نه تنها دیدگاه سنتی را دچار چالش و دگرگونی کرده است،بلکه مباحث تندی را در باب مفاهیم کلیدی این روش،به ویژه پدیدهء تداخل و ترکیب انواع گوناگون در یک اثر ایجاد کرده است.امروزه انواع ادبی دیگر مطلق و ثابت تلقی نمیشوند،بلکه تحت تأثیر تحول و تکامل تاریخی،نظامهای نوعی در ادبیات،جامعهشناسی انواع،و رابطه انواع ادبی با جنسیت مورد بحث قرار میگیرند.نتیجتا،
خلاصه ماشینی:
"این امر باعث پدیدار شدن تفاسیر و برداشتهای جدیدی از انواع ادبی گشته و طبقهبندی تازهای را به وجود آورده است که امروزه نه تنها با دیدگاه سنتی پهلو میزند،بلکهن مباحث عمیق و جدیدی در باب مفاهیم کلیدی نوعی،بهویژه تداخل و ترکیب انواع گوناگون در یک اثر را مطرح میسازد.
(shklovsky, Art as Technique) 4در واقع،نظر جامع فرمالیستها در باب نظریهء طبقهبندی انواع ادبی را میتوان در نوشتههای آنان از سال 1291 به بعد،در آثار کسانی چون شکلوفسکی در مقاله"دربارهء روزانف" (Shklosvky,on Rosano) 5یا در آثار یوری تینیانف در باب داستایوفسکی و گوگول،با عنوان"در باب تئوری نقیضه"و" غزلواره به منزلهء نوع خطابهای"و یا نهایتا در اثر دیگر با عنوان"در باب تکامل ادبیات" یافت.
34) و چون شرایط تاریخی نیز خود ثابت نیست،در نتیجه انواع ادبی مطلوب این شرایط متغیر است و اهمیت یافتن برخی ویژگیهای نوعی در دورهای خاص به معنی عوض شدن نوع ابی نیست بلکه نشانهء وضعیت مطالبات تاریخی و لحظهای قوم دریافت دارندهء آن نوع ادبی است.
در حقیقت مصداق این لقب در آن است که در جایی که فرمالیستها به زبان شعری (Poetic Language) میپردازند و رابطهء میان زبان روزمره و زبان ادبی را بررسی میکنند،و یا به رابطهء میان نظم و نثر میپردازند-امری که بعدها توسط ساختگرایان پراگ نیز دنبال شد-باختین توجه خود را به رابطه میان آن چه که وی انواع اولیه و ثانویه،در چهارچوب شرایط تاریخی-اجتماعی،مینامد معطوف میدارد.
با این تفاصیل،بدیهی است که علیرغم حملاتی که-بهویژه از آغاز قرن بیستم-به روش طبقهبندی انواع ادبی شده است،در عصر حاضر این نگرش با برخی اصطلاحات، و یا با مباحث تازه،همچنان پابرجا مانده است،و در حقیقت این نوع نگرش،امروز هم در امر شناخت ادبیات بسیار جالب و راهگشا است."