چکیده:
در این نوشتار، نخست نگاهی کوتاه به مهمترین دغدغه فکری فیلسوفان یونانی پیش از ارسطو داریم، که می تواند زمینه و خاستگاهی برای اندیشه جوهر باشد؛ سپس اشاره ای به موضع گیری ارسطو در برابر دو جریان فکری پیش از خود، افلاطونیان و مادیگراها، خواهیم داشت. پس از آن خواهیم کوشید رای ارسطو در باب مساله جوهر، دومعنایی که وی از جوهر ارایه می دهد، و ویژگی های جوهر به معنای نخستین را بر اساس دو کتاب مقولات (ارگانون) و متافیزیک او گزارش کرده، و در برخی موارد تحلیل و نقد کنیم
خلاصه ماشینی:
"و فساد عبارت است از وجود آمدن و از میان رفتن که بر خلاف سه نوع دگرگونی دیگر
دگرگون میشود"،در این صورت،به نظر ارسطو،"به وجود آمدن یک جوهر در کار است،
است دستخوش چه دگرگونینیهایی شود و باز همان فردی بماند که هست؟چه چیزی باید در وی ثابت بماند،در حالی که دیگر خواص یا صفاتش چه بسا دگرگون شوند.
این کتاب از آخرین کتابهای ارسطو است که
خوب است یادآوری کنیم که ارسطو برای جوهر از واژه و لفظی استفاده کرده است
ارسطو بر این باورند که ارسطو،در مقولات،معتقد است دو قسم و دو نوع جوهر وجود
اگر گفته شود جوهر دو قسم است،به این معنا است که جوهر مشترک
معنوی است؛اما اگر بپذیریم ارسطو جوهر را به دو معنا به کار میبرد،در این صورت
ارسطو تنها در کتاب مقولات جوهر را به دو معنا به کار برده است.
از همین رو غالبا گفته شده است ارسطو جوهر را همان شیء عینی خارجی
از این جا روشن میشود جوهر نخستین ارسطو متناظر با اسمهای خاص است،و
است که در این مورد جوهر سیخ معروض دگرگونی قرار نگرفته،هویتش تغییر نکرده
درباره جوهر بحث میکند ولی بحث عمده او در این باره در کتاب هفتم و هشتم است.
این جوهر نهایی تنها جوهری است که دستخوش کون و فساد نشده و از
از این همه نتیجه میشود که جوهر نهایی ثابت و ابدی نتوان بود(همان).
بر غم اینکه جوهری-مراد جوهر نخستین یعنی انسان معین یا درخت خاص است-مانند سقراط دارای اجزاء است و هر یک از اجزاء آن،"