چکیده:
برخی از چهرههای سیاسی که همراه جورج دبلیو بوش وارد کاخ سفید شدند از
همان ابتدا دیدگاههایی را آشکار ساختند که به شدت جنبه ایدئولوژیک داشت و با
پراگماتیسم رایج در میان سیاستمداران ارشد آمریکا تفاوتهای بارزی را نشان
میداد.گروه مذکور که در محافل سیاسی و مطبوعاتی به نو محافظهکاران موسوم شدند
طراح برنامههای بلند پروازانه جدیدی در سیاست خارجی آمریکا و نیز تحولات بسیار
مهمی در سیاستهای داخلی این کشور بودهاند که در مجموع چهره سیاسی این کشور را در
داخل و خارج متحول کرده است.نویسنده در این مقاله کوشیده است تا ریشههای فکری نو
محافظهکاران را کند و کاو و تبارشناسی کند.
خلاصه ماشینی:
"واژهای کلیدی:نو محافظهکاران، اندیشه سیاسی، لیبرالیسم اقتصادی، محافظهکاری اجتماعی، ایالات متحده آمریکا (*)استادیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) روی کار آمدن جرج دبلیو بوش در ایالات متحده آمریکا تنها انتقال قدرت از حزب دموکرات به حزب جمهوریخواه نبود بلکه مهمترین معنای آن قدرتیابی طیفی از روشنفکران و سیاستمداران راست بود که نخستین بار در زمان رانالد ریگان در صحنه سیاست آمریکا ظاهر و به نو محافظهکاران معروف شده بودند.
هایک بر این باور است که سوسیالیسم و هر گونه سیاست اقتصادی سوسیالیستی که مبتنی بر برنامهریزی مرکزی اقتصادی و ممانعت از بازار آزاد و رقابتی باشد امکانات بالقوه زیادی را در اختیار افراد فاسد و سوء استفاده کننده قرار میدهد و به تدریج منجر به پردهپوشی اشتباهات برنامه ریزی و غلبه تبلیغات دروغین بر واقعیات اقتصادی میشود و در نهایت راه را برای شکلگیری انواع نظامهای اقتدارگرا و تمامیت خواه هموار میکند.
بنابراین راستگرایان جدید از زمان ریگان تا کنون صرفا بر پایه اهمیتی که برای اصول یک اقتصاد آزاد و رقابتی و عاری از دخالت دولت قائل بودند اهداف خود را تنظیم نکردهاند، بلکه تعقیب ارزشهای اجتماعی خاص نظیر حفظ کیان خانواده و احیای وجدان کاری و غیره را نیز در دستور کار خود داشتهاند.
در یک سو شاگردانی بودند که به آنها اجازه ورود به حوزهای خاص از اندیشه فلسفی داده میشد که در آن صاحبانحقیقتحق مطلق خود میدانند که پایبند هیچ قاعده و محدودیتی نباشند؛و در سوی دیگر افرادی قرار داشتند که میبایست به آنان شیوههای شرافتمندانه و درست زندگی در جامعه مدنی آموخته میشد، یعنی آموزههایی که برای توده مردم لازم اما برای اهل فلسفه موهوم است."