خلاصه ماشینی:
"به عقیده نویسنده، نیهیلیسم (نیست انگاری)؛ یعنی نادیده گرفتن حضور و ساحت غیب و انکار حضور هدایت قدسی است.
به عقیده نیچه زمانی که اندیشه آپولونی ـ که نماینده عقلانیت و نظم در اندیشه یونانی است ـ رویکرد دیونیزوسی ـ که نماینده احساسات پرشور و رمانتیک است ـ را نفی و نابود میکند، اولین نیست انگاری در تاریخ غرب رخ میدهد.
نیچه میگوید: تمدن سقراطی ـ مسیحی آمد، دیونیزوسی قربانی شد و نظام متمدن ساخته شده، قرون وسطی را در یونان و روم طی کرد و به عصر جدید رسید، که بعد از مرگ هگل و آغاز اندیشه انتقادی به ماهیت مدرنیته (توسط «کی یرکگور» و «شو پنهاور»)، به انکار خود دست زد و تمدن سقراطی ـ مسیحی خود را نفی میکرد و در نهایت، نیهیلیسمی که با آن رو به رو هستیم، همین است."