خلاصه ماشینی:
"آنها از سرزمینهای خود میآیند و در ایتیل که رود بسیار بزرگی است لنگر میاندازند و در ساحل آن خانههای چوبی بسیار بزرگی می- سازند.
وقتی کشتیهای آنها در لنگرگاه توقف میکنند همه با نان و گوشت و شیر و پیاز و نوعی مشروب گرم به ساحل میآیند و هریک از آنها به سوی تیر چوبی بزرگی که در آنجا به زمین فرو کوفته شده و روی آن چهرهیی شبیه چهرهء انسان قرار دارد میرود.
سپس به سخنان خود چنین می- افزاید:«من آمدهام تا این هدیه را به تو تقدیم کنم»و بعد همهء آنچه را که با خود آورده است جلوی تیر چوبی قرار میدهد و به سخنان خود چنین ادامه میدهد.
ولی غالبا فروش کالا به آسانی انجام میگیرد و وقتی همه آنها بفروش رسید میگوید:«خدا دعای مرا اجابت کرده است و باید پاداش آن را ادا کنم».
و قسمتی از گوشت آنها را میان فقرا تقسیم میکند و باقی آن را به جلوی تیر چوبی بزرگ و تمثالهای کوچک اطراف آن میاندازد."