چکیده:
هگل مدعی است که نظریهی اخلاقی کانت، انتزاعی و بدون محتواست؛ علاوه براین، اصول اخلاقی کانت، اخلاقی را عرضه میدارند که بهواسطهی تناقضات ذاتی که دارد، محال و غیرممکن است. در عوض، هگل پیشنهاد میکند که «زندگی اخلاقی» راه حل عیوبی است که در نظریهی اخلاقی کانت مطرح است. هدف این مقاله بررسی و تعیین اعتبار انتقاد هگل است؛ و تا حدی آنچه میتوان آن را بسط نظریهی اخلاقی کانت نامید. برای هگل، اخلاق انتقال ضروری از تجلی آزادی فردی به مفهوم حق است.
خلاصه ماشینی:
هم کانت و هم هگل در اینکه آزادی، شرط امکان تحقق مطالبههای اخلاقی 2 است، توافق دارند، و از سوی دیگر،کلیّت اخلاق و جایگاه فاعل در آن، برای هر دو اندیشمند بسیار حایز اهمیّت است.
» 1 نگرشی که هگل به اخلاق دارد علیه این ایده است که ارزش اخلاقیِ عمل در انگیزه و نیّت فاعل قرار دارد، آن چنان که وجدان فردی تعیین میکند که چگونه شخص باید با دیگران رفتار کند.
بررسی نظام اخلاقی هگل طبق نظر هگل، آگاهی باید «لنفسه» باشد، برای اینکه وجود داشته باشد؛ یعنی، آگاهی باید به خودش وابسته باشد.
امّا این مطلب با «خود آگاهی اخلاقی» 2 در تضاد است؛ زیرا اخلاق در عمل تحقّق مییابد؛ وظیفهی محض، اندیشهی صرف است و بنابراین، آگاهی فاعل، یک «خود آگاهی -Walsh,1969, P:16.
1 هگل استدلال میکند که در موقع انجام عمل، اخلاق و طبیعت یگانه گشتهاند و تفکیک وظیفه و طبیعت ناممکن گشته است؛ بنابراین، این ایده به بیخانمانی ایدهی وظیفهی محض منجر میشود.
در انتقاد از کانت، هگل نمیتواند تشخیص بدهد که نظریّهی اخلاقی کانت، از طبیعت (احساس) جلوگیری نمیکند، بلکه استدلال کانت در اخلاق این است که فرد در هنگام قضاوت یا داوری در مورد درستی یا نادرستی یک عمل، نباید تمایلات شخصی خود را دخالت بدهد.
1 در این استدلال، هگل به موضع کانت اشاره میکند مبنی بر این که موجودات عقلانی متناهی نمیتوانند هرگز به اخلاق دست پیدا کنند؛ زیرا اخلاق بهمعنی اتّحاد کامل اراده با قانون اخلاقی است و این که برای موجودات انسانی غیرممکن است که با تمایلات خود مبارزه کنند.
______ (1999), Kant’s Ethical Thought, New York: Cambridge University Press, First Edition.