خلاصه ماشینی:
"برگرفته از ارغنون ویژهنامهء شعر سر سیاه زمستان ناپدید شد: جویها یخ بسته بودند،فرودگاه تقریبا خالی بود، و برف تندیسهای میادین را بیقواره کرد؛ عطارد غرق شد در دهان روز محتضر.
اما برای او آخرین بعدازظهری بود که خودش بود، بعدازظهری از پرستارها و شایعهها؛ ایالات تناش شورش کردند، میدانهای ذهناش خالی شدند، سکوت به حومهها تاخت، جریان احساساش ایستاد، او به ستایندگاناش بدل گشت.
مراد فرهادپور سر سیاه زمستان ناپدید شد: جویها یخ بسته بودند،فرودگاه تقریبا خالی بود، و برف تندیسهای میادین را بیقواره کرد؛ عطارد غرق شد در دهان روز محتضر، همهء ابزارهایی که داریم متفق القولاند روز مرگ او روزی سرد و سیاه بود.
ترجیع این بند که ترجیع کل شعر هم هست از زبان اشیاء،ابزار،خاطرهها و زمینوزمان روز مرگ شاعر را روایت میکند که روزی بود سرد و سیاه."