خلاصه ماشینی:
"آقا معلم ما میگفت ایران سه تا دریا داره:خلیجفارس،عمان و اون بالایی که حالا اسمش یادم نیس...
آقا معلم یواش گفت.
یعنی بود،دریا هم داشت؛سه تا:خلیجفارس،عمان و اون بالایی...
فقط اون یکی بیرنگ بود.
تازهشم گچش،گچ آبیش تموم شد که اون بالایی بیرنگ موند...
یعنی آقا مدیر اومد که تو دفتر،کارتون دارن.
نه،اون روز بارون نمیاومد،ولی آقا مدیر گفت هیشکی از کلاسها نره تو حیاط...
آقا مدیر وسط کلاس وایساد و گفت: «همینجا کوفت کنین.
ولی بعد که زنگ خورد آقا مدیر گفت: «د یالا برین خونههاتون...
». نقشه هنوز رو تخته بود،همونی که آقا معلم کشیده بود،تازهشم آقا معلم،اون روز که رفت دیگه...
آقا مدیر اومد برامون دیکته گفت.
» گفتم: «آقا اجازه!دریاها رنگ دارن؟» گفت: «اون بالایی خنگه.
». آقا مدیر از پشت عینک چشمغرهای رفت و من...
خم شدم و بعد دوباره راست جلو آقا مدیر وایسادم.
امروز متوجه چیز دیگهای هم شدم و اون اینکه من تکرار دیروزهای خودمم."