خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) خانم لیدیا دیویس1امریکایی نویسندگی را از کودکی و نوجوانی آغاز کرده است.
وی این روش نویسندگی را بهقدری پیچیده و سخت میانگارد که نوشتن مداوم و آموختن را به تمام شاگردانش توصیه میکند.
که وقتی نقش اتللو و دیگر نقشهایی را که زنهای شهر ما کشتهمردهی آن هستند،بازی میکند،سالن مملو از تماشاچی میشود.
شبهایی که بهخاطر بیماری یا مسمومیت قادر به ترک رختخواب نیست-و این بارها پیش آمده است-نقش او را«جی»بهعهده میگیرد.
که اسپار بزرگ از راه میرسد و اتللوی واقعی را برای ما بازی میکند.
با آنها که نقشهاشان را خوب بازی نمیکنند طوری انس میگیریم که گویی بخشی از وجود ما هستند.
اشیای گمشده آنها گم شدهاند،نه اینکه گم شده باشند،بلکه یک جایی در این دنیا هستند.
او فریاد میزند:«کمک،کمک!» یک نفر از ما بهطرف او میدود و او را محکم نگه میدارد،تا ترساش میریزد و آرام میگیرد."