خلاصه ماشینی:
"نسیم شمال در سال 6231 هجری قمری به مناسبت مخالفتهای محمد علی شاه با نظام مشروطیت و وعدههای فریبکارانهء او در مورد گشایش مجدد مجلس شورای ملی پس از به توپ بستن آن،چنین سروده است: «ظالم کجا و رسم و ره معدلت کجا؟ سلطان کجا و با ضعفا مرحمت کجا؟ طفل محله گرد کجا،تربیت کجا؟ با زور و زر گزر1چو چغندر نمیشود دندان مار دستهء خنجر نمیشود دردا و حسرتا که فزون شد جنون ما با مستبد مگو سخن از چند و چون ما قاضی به رشوهای شده راضی به خون ما این ماده بز،به حق خدا،نر نمیشود دندان مار دستهء خنجر نمیشود» نسیم شمال پس از فتح شهر قزوین بدست انقلابیون گیلانو ارسال دستخطهای متعدد محمد علی شاه که عموما با حالتی تسلیموار خطاب به ملت و انقلابیون نوشته بود،چنین سروده است: «درویش نهنگ پلنگ علی چطو شد؟ آنکه میگفت بلی بلی چطور شد؟ ورد خفی ذکر جلی چطو شد؟ آن لمعات منجلی چطو شد؟ آن جذبات عملی چطو شد؟ نور عدالت تابیده ایوالله بیدق ظالم خوابیده ایو الله صبح سعادت دمیده ایو الله وقت چراغان رسیده ایو الله آن گفتگوی اولی چطو شد؟» پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط قزاقان محمد علی شاه وکشتار مشروطهطلبان، عارف قزوینی تصنیفهای زیر را سروده است: از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان سرو خمیده در سایهء گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن غیرت کن و اندیشهء ایام بتر کن اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن از دست عدو نالهء من از سردرد است اندیشه هر آنکس کند از مرگ نه مرد است جان بازی عشاق نه چون بازی نرد است مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است (1)."