خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب هنگامی که در آثار عرفانی سخن از ادب صحبت به میان میآید،در حقیقت از انسان و روابطش با نوع بشر بحث میشود بدین- صورت که براستی چگونه و به چه طریقی میتواند هرکسی تکلیف خود را در قبال دیگران بدرستی انجام دهد،و از چه راهی ممکن است بانچه مطلوب اهل نظر است نائل شود؟ فضیلتی که صحبت شایسته و صحیح از جهات انسانی میتواند داشت مورد انکار هیچ کسی نیست،چرا که نفس صحبت بیشتر به منظور جلب خیرات است و دفع مضرات،همچنین غرض عمده از این معنی رسیدن آدمی است به سعادت واقعی،و تا آدمی بدینمعنی واقف نگردد روی فلاح و رستگاری نخواهد دید.
سعدی در تمثیلی زیبا بدین نکته چنین اشاره میکند که: {Sگلی خوشبوی در حمام روزی#رسید از دست مخدومی به دستم# بدو گفتم که مشکی یا عبیری#که از بوی دلاویز تو مستم# بگفتا:من گلی ناچیز بودم#و لکن مدتی با گل نشستم# کمال همنشین در من اثر کرد#و گرنه من همان خاکم که هستم34S} به نظر اهل سیر و سلوک،مصاحبت داروی در دهای نهانی آدمی است، هم از مولوی است که میگوید:وستان را در دل رنجها باشد که آن به هیچ داروی خوش نشود،نه به خفتن نه به گشتن و نه به خوردن الا به دیدار دوست،که لقاء الخلیل شفاء العلیل،تا حدی که اگر منافقی میان مؤمنان بنشیند از تأثیر ایشان آن لحظه مؤمن میشود،کقوله تعالی:{/و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا/}35..."