خلاصه ماشینی:
"فقط ماند به دست آوردن منار علوم و ادبیات:سوگنامه کتابی که هرگز نوشته نشد دکتر ناصر صفایی نائینی وقتی در سال 3891 ایران را به قصد آمریکا ترک کردم(که البته از کانادا سر درآوردم)بیش از همهجیز به این فکر میکردم که از منابع بیشمار در دسترس برای نوشتن کتابی در زمینه بیهوشی استفاده کنم بخصوص که میدانستم مشکلات ارزی و دیگر مشکلات موجود بعد از انقالب.
ولی بعد از دو سال به من تلفن کرد که خیلی خوشحال شدم و فکر کردم تلفن ایشان مربوط به کتاب است ولی فورا مرا از اشتباه بیرون آورد چون و به قول خودش به چیزی که اصلا فکر نکرده بود،همان کتاب بود و با کمال تعجب متوجه شدم که در جستجوی محل کاری برای شوهرش که اورولوگ بوده است.
همسرم اعتراض کرده بود که شما حق نداشتید بدون اجازه مؤلف آن را چاپ نمایید ولی با کلی معذرتخواهی مواجه میشود که مثلا دکتر که تشریف نداشتند و از این قبیل صحبتهای خداپسندانه که خود را موجه قلمداد نمایند و در آخر هم فرم مخصوصی را که به تاریخ قبل از چاپ دوم بوده است به امضای همسر من میرسانند که مثلا اقدامات لازم برای کسب موافقت من قبل از چاپ دوم بعمل آمده است و برای خالی نبودن عریضه نیز مبلغ ده هزار تومان به عنوان حق التالیف پرداخته کردند.
در تهران فرصتی دست داد تا با یکی از همکاران جوان-دکتر حسنی-که دبیر انجمن بیهوشی بودند همراه با همکار دیگری-دکتر خمسه- دور هم جمع شدیم و ناشری به من معرفی کردند که کتاب سرانجام عاقبت به خیر شد و توسط ایشان به چاپ رسید و در حقیقت آرزوی قلبی من پس از سالها تلاش همهجانبه برای انجام چنین خدمتی برآورده شد."