خلاصه ماشینی:
"در اواسط قرن 19 نیز نظریات مشابهی در مورد درمان با کتاب ارائهشده است،مثلا اینکه عقیده داشتند مجموعۀ کتابخانه بایستی در آنحد باشد که نیاز جامعۀ بیمارستان را برطرف سازد و مسئلهای کههمیشه مورد توجه قرار میگرفت این بود که بیماران را به خواندنداستان و رمانهای مفید تشویق مینمودند زیرا که جنبههای افسانهایداستان موجب جلب و تمرکز قوای فکری بیمار میشده است و داستان بهعنوان داروی بسیار مؤثری برای برطرف کردن افسردگی بیمار به کارمیرفته است.
علاوه بر اینکه با مطالعه به درمان بیماران اقدام میشد،پیشگاماناین علم توصیه میکردند که اشخاص مجرب و آگاه ضمن اینکه کتاب را برایبیماران خود میخوانند آنان را نیز دائما به مطالعه و یادگیری مطالبتشویق کنند و بدین ترتیب کتابهای مورد علاقۀ هر بیماری،برحسبنوع بیماری و حالات روحی بیمار تدارک و تهیه میشد و این کار به وسیلۀپزشک معالج،سرپرست و مربی انجام میگرفت.
E ضع کنونی: اگرچه شصت سال از پذیرفتن درمان با کتاب به عنوان بخشی مهماز علم کتابداری گذشته،است ولی تحقیق در این خصوص هنوز در مراحلتجربی خود میباشد و ارزش بالقوۀ آن شناخته نشده است و سئوالاتبیشماری بدون و جواب مانده است مثلا درمان با کتاب چه نوعمعالجهای است؟و در این رشته از درمان،بیماران روانی را چهاشخاصی حاصل میشود چگونه و تا چه اندازه رضایتبخش بوده است؟ در سالهای اخیر وقایع متعدد دیگر سبب جنبشهای بعدی دراین رشته از علوم بشری شده است از جمله در سال 1961 واژه درمانبا کتاب برای نخستینبار در فرهنگ وبستر1به مفهموم"استفاده از-مطالب خواندنی و برگزیده جهت کمک در معالجات پزشکی و روانپزشکیو همچنین به عنوان راهی به منظور حل مسائل و مشکلات شخصی ازطریق مطالعه"به کار رفته است."