چکیده:
حدوث و قدم زمانی عالم، به معنای ابتدا داشتن یا ازلی بودن عالم، از مسائلی است که از دیرباز، در میان عالمان مسلمان و غیرمسلمان، موضوع بحث بوده است. در این نوشتار، به بررسی این مسئله در تاریخ فلسفه پرداخته و به این نتیجه رسیدهایم که طرح موضوع «حدوث و قدم زمانی عالم» به یونان باستان برمیگردد؛ براهین برخی از فلاسفه آن سامان از جمله برقلس تأثیر بسزایی در رواج نظریه قدم زمانی عالم داشته است. طرفداران مکتبهای مشاء و اشراق، اغلب به نظریه قدم زمانی عالم گرایش داشتند؛ اما در حکمت متعالیه، نگرشی جدید درباره این مسئله پدید آمد و نظریه حدوث زمانی عالم برتری نسبی یافت
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر، ممکن است چنین تصور شود که تمام فیلسوفان باورمند به نظریه قدم زمانی عالم بوده و متکلمان نیز در نقطه مقابل، از حدوث زمانی عالم دم زدهاند؛ با وجود این، تتبع در متون کهن، سیر تطور این نظریه را به گونهای دیگر نمایان میسازد.
اما اگر مقصود از کلی طبیعی این باشد که به هنگام تبدل افراد، حدود نوعی آنها متبدل نمیشود، این سخن درستی است که ضربهای به دیدگاه ما وارد نمیکند؛ چراکه حدود نوعی امور ذهنی و انتزاعی هستند، حال آنکه قدم و حدوث دو وصف برای موجود شخصی هستند.
گفتنی است که ملاصدرا در بخش پایانی فصل دوازدهم کتاب رسالة فی الحدوث با عنوان «تأیید»، نظریه خود را در بحث حدوث زمانی عالم با آموزههای پیامبران الهی و نیز سخنان حکیمان پیشین موافق میداند.
برخی شارحان که منتقد سبزواری در اینباره نیز به شمار میآیند، نظریه او را چنین تبیین کردهاند که اولا عالم با جمیع چیزهایی که در آن است همگی اسمهایی هستند که بعد از تجلی ذات حق به عوالم امکانی، با اسم «مبدع» حادث شدهاند؛ ثانیا این عالم مرکب از وجود امکانی و ماهیت اعتباری است (که ماهیات به دلیل اعتباری بودن، اساسا، قابلیت بحث از حدوث و قدم را ندارند)؛ ثالثا وجودات خارج از صقع ربوبی نیستند، چراکه تنزلاتوتجلیاتوجود حقاند.
4) استاد مصباح استاد مصباح که از مفاخر جهان اسلام در دوران معاصر به شمار میرود، در تعلیقات خود بر کتاب نهایة الحکمة، مینویسد: علامه طباطبائی از راه اثبات ممتد بودن حرکت جوهری عالم، به اثبات حدوث زمانی عالم پرداخته است؛ بدین بیان که هر جزئی از حرکت حادث زمانی شمرده میشود، پس کل آن نیز چنین است."