چکیده:
مقاله پیش رو، به حوزه فلسفه مهدویت پژوهی اختصاص دارد که یک حوزه بیرونی، بنیادی و درجه دو است؛ همان حوزه ای که کمتر در دستور کار پژوهش گران مهدوی قرار گرفته است و کمتر درباره آن، غور و کنکاش عالمانه صورت می گیرد. در این نوشتار، ابتدا به ماهیت و چیستی فلسفه مهدویت پژوهی می پردازیم و در ادامه به ساختار و منظومه مسائل آن مبادرت می کنیم. در قسمت بعدی ضمن بیان ماهیت و هویت حوزه معرفتی مهدویت پژوهی با درافکندن حوزه های مختلف معرفتی نظیر «مقوله علم»، «مقوله رشتگی»، «مقوله میان رشتگی» و «مقوله گرایش» دور نمایی از گونه گونی حوزه های معرفتی و تطبیق مهدویت پژوهی با آن ها را به تصویر می کشیم. در نهایت و فرجام مقال، تنها یکی از آن مقولات دانشی که «علم» باشد را به میان کشیده، با ارائه تعریف حداقلی و حداکثری از آن و تطبیق مهدویت پژوهی به اثبات علم بودن مهدویت پژوهی با تعریف حداقلی علم رای می دهیم و جواز اضافه «فلسفه» را بر مهدویت پژوهی اعلان می کنیم.
he coming article is specialized to the Mahdavi doctrine research field that is an outward، basic and of second degree. This is the very field that is less paid attention to، and less research work has been done on it. In this writing، first we notice the concept and also the essence of Mahdavi research. In the continuation، we work on the construction and the systematic matters related to it. In the next part، while talking about the concept and essence of Mahdavi cognitive research، for this aim with combining different cognitive fields like: “the knowledge”، “the major”، “the mid-major” and “interest”، we will portray a landscape of the verities of cognitive fields and the adjustment of Mahdavi research with them. At the end، only one of those educational fields، namely “the knowledge” would be taken into study، with presenting a minimum and maximum definition of it and adjusting Mahdavi research، we try to prove that Mahdavi research is scientific with minimum definition of knowledge and hence give the permission for the word “philosophy” to be added to the term “Mahdavi research”.
خلاصه ماشینی:
"پس در تعریف فلسفه مهدویت پژوهی گفته میشود: فلسفه مهدویت پژوهی، حوزه معرفتی ای است که با نگرش کلی و بیرونی و نیز با روش عقلی، به «در این کاربرد گاهی به جای پیشوند «فلسفه» به صورت مضاعف، از پسوند «شناسی» معادل واژه انگلیسی «logy» و مثلا به جای «فلسفه مهدویت»، «مهدویت شناسی» یا «مهدویت پژوهی» استفاده میشود» (علی اصغر هادوینیا، جایگاه فلسفه اقتصاد اسلامی و معرفی برخی از عناصر آن، فلسفههای مضاف، ج 1، ص 358).
حال باید پرسید، مهدویت پژوهی که علاوه بر داشتن چارچوب و نظام مشخص، دارای موضوع و غرض و نیز دارای مسائل، سؤالات و شبهات بسیاری میباشد، تحت عنوان کدام یک از حوزههای معرفتی بالا قرار میگیرد؟ چنانکه گذشت، رسالت این نوشتار در میان پرسشهای بالا تنها پاسخ به پرسش نخست و تحقیق و پژوهش پیرامون آن است؛ یعنی رسالت این نوشتار و مقاله با ارائه دلیل و برهان و نیز با طرح مفهوم شناسی واژه علم، اثبات علم بودن مهدویت پژوهی است و پژوهش و تحقیقات دربارة پرسشهای دیگر را به عهده مقالات و نوشتار دیگر واگذار میکند.
علم بودن مهدویت پژوهی بر اساس تعریف حداقلی در این قسم از تعریف، اولا، علم بودن مهدویت پژوهی بر اساس معیارهای خارجی و محصل یعنی با نگاه پسینی، مورد توجه قرار گرفته است و ثانیا، بر اساس نگرش حداقلی، مفهوم شناسی میشود: بی تردید اگر مسائل بسیاری را که کنار هم جمع شده، از نظر موضوع، غایت یا روش، به یکدیگر مرتبط باشند، علم تلقی کنیم، باید مهدویت پژوهی را با توجه به مسایل بسیاری که اکنون در گرد آن، جمع شده و دارای موضوع و غایت مشخصی است نیز علم، تلقی کنیم."