خلاصه ماشینی:
"» )41,P,reyA kool tuo citsinamuh ehT( همانطور که هادیان جامعه امریکا کارکرد گرائی(فونکسیا نالیسم)را در جامعهشناسی برمیگزینند(که در این تفکر هر پدیدهای و حتی انحرافات-فرضا الکلیسم یا فحشا-از آنجا که کارکردی مثبتدر جامعه ایفا مینمایند مورد تائید واقع میشوند ونهایتا نظام حفظ میشود)و همانطور که درروانشناسی رگههای متمایل به طرح شناخت وشهود در رفتارگرائی را با اسکینر سرکوب مینمایندو وی را به جائی میرسانند که گذشته از تئورییادگیریش،برای تمامیت جامعه نیز تئوری بدهد(در کتاب فراسوی آزادی و حرمت وی بیان میداردکه انسان جز با جبر محیط و جبر وراثت به هیچ چیزدیگر روبرو نیست و تبعا آزادی جز لفظی تو خالی وپوچ نیست که نهایتا این راه هم به حفظ نظام منجرمیشود-)در این بخش هم در پی آن خواهیم بودکه به بررسی مختصر انسانگرائی در روانشناسی(از زبان منادیان امریکائی آن بپردازیم و نهایتاقدری از جوهره آنرا که با اسم انسان،انسان را بهمذبح میکشاند و با اسم انسانگرائی،انسانیتانسان را در گردابهای عفن رها میسازد،بنمایانیم.
-خودشکفتگی: راجرز درم ورد خودشکفتگی متذکر میگرددکه تمایل اساسی خودشکفتگی،تنها شرط اصلیوجود سیستم تئویکی وی است و از آنجا که وی درتئوری شخصیتی خویش عمدتا به تغییر توجه دارد(و بدین لحاظ مفاهیمی که شامل ساختهائیپا برجا باشند را بکار نمیبرند)،به عنوان جوهرهپویای تئوری خویش،راجرز خودشکفتگی را بکارمیبرد که با تحقق یافتن خود و رسیدن فرد بهحد اکثر کاربردهایش،و بقاء و تعالی یافتن وی،بهفعلیت میپیوندد."