خلاصه ماشینی:
"با توجه به این که اصلا رواجعلم در غرب و به تبع آن رواج علوم انسانی در غربمبتنی بر کمی کردن پدیدهها و این قبیل مسائل بود،وقتی علوم انسانی را گفتند رواجش به این روالخواهد بود که ما آن را تجربی کنیم و کمی بکنیم،قطعا با همۀ این اوصاف شما باز هم احساس میکنیدبا همان روشی که غرب دنبال کرد در علومانسانی،که الان هم کمابیش در دانشگاههای خودمانتدریس میشود باز همان را مورد تحول نمیدانید؟ -ببینید زیر سؤال بردن روش علمی به چهمعناست؟اگر شما بخواهید ضبط صوت درست بکنیدروش خاصی دارد،نمیشود با خواستن ضبط صوتروش دیگری را در پیش گرفت.
لذا باید اجازه داد کهفهمهای مختلف عرضه بشود،قول حق همیشه جزءنتایج است نه جزء مبادی یعنی نه اینکه از اول بایدحق گفته بشود،بلکه باید روشی در پیش بگیریم که حقنتیجۀ آن باشد اگر این معنا حقا پذیرفته بشود،به نظرمن باب تسامح باز خواهد شد و در چارچوب فراخیافراد اجازه مییابند که سخن خودشان را بگویند.
سؤال:شما در کتاب«فلسفۀ مالکیت»گفتهاید،طرح شما هم به نفع سرمایهدار است و هم به نفعکارگر،با توجه به اینکه انقلاب اسلامی بر اساساین شکل گرفته که در حقیقت در جهت تخریب نظامسرمایهداری حرکت بکند،چطور میشود طرحی راارائه داد که هم اسلامی باشد و هم منافع سرمایهداریرا تأمین کند؟ -اینکه آیا انقلاب اسلامی سرمایهداری را بایدتخریب بکند یا نکند،بنده فعلا سخنی نمیگویم و تاحدودی معنای سرمایهداری معلوم نشود و تعریف نگرددو تا معنای دقیق تفقه در دین روشن نشود،سخن گفتندر این باب،سزاوار نیست.
چندتز خوب در«اوپن سوسایتی»(جامعه باز)هست یکی ایناست که:سؤال اصلی فلسفۀ سیاسی این است کهچگونه باید حکومت کرد نه اینکه چهکسی بایدحکومت کند."