خلاصه ماشینی:
"در این مقاله تلاش شده است با مراجعه به آرای موافقین و مخالفین جهانی شدن به بررسی این پدیده و ارتباط آن با مسأله فقر و نابرابری در کشورهای درحالتوسعه پرداخته شود.
به همین دلیل کشورهای فقیر و درحالتوسعه در پذیرش شرایط و مناسبات جهانیشدن،آزادسازی تجارت و ادغام در اقتصاد جهانی نگرانیهای عمدهای در جهت تعمیق فاصله و شکاف بین خویش و کشورهای توسعهیافته و تشدید فقر در جوامع خود احساس میکنند.
به همان اندازه که تعاریف و دیدگاههای موجود در مورد جهانیشدن از تنوع بالایی برخوردار است و در اغلب موارد محقق را دچار سردرگمی و ابهام میکند،دیدگاههایی که درخصوص تأثیر جهانیشدن بر فقر و نابرابری کشورهای جهان سوم ابراز گردیده است نیز از تنوع و تعدد بسیاری حکایت دارد.
طرفداران جهانیشدن اقتصاد میگویند:جهانیشدن وابستگی متقابل اقتصادها به یکدیگر است و در این وابستگی متقابل،کشورهای ثروتمند و پیشرفته حد اقل برای اینکه خود پیشرفت بهتری داشته باشند تمایلی به عقب نگهداشتن کامل کشورهای فقیر و درحالتوسعه ندارند.
مطالعات و شواهد موجود حاکی از آن است که فرایند جهانیشدن اقتصاد چندان جدید نیست و پس از جنگ جهانی دوم با رشد تجارت جهانی،افزایش تحرک سرمایه در سطح بین المللی،بین المللیشدن تولید،گسترش مهاجرت نیروی انسانی،تحولات تکنولوژیک،کاهش موانع تجاری و...
برخی صاحبنظران تأثیر جهانیشدن را برای رفاه اقتصادی اکثریت مردم جهان که فقرا را نیز دربر میگیرد، مثبت میدانند و معتقدند که فقر و عقبماندگی بسیاری از کشورهای درحالتوسعه بیش از آنکه متأثر از جهانیشدن باشد نتیجه سیاستهای داخلی،فساد و سوء مدیریت آنها میباشد.
این گروه معتقدند که جهانیشدن موجب تقویت جریان کالا و خدمات و نیز عوامل تولید میشود و ازاینرو موجب ارتقاء رشد اقتصادی و رفاه تمام افراد خواهد شد."